یادداشت باران نیکخواه سخنور
1403/9/27
4.2
14
از بچگی حسرت دوچرخه و بعدش موتورسواری به دلم ماند تا پایم به جبهه باز شد. بچه که بودم، وقتی یک دوچرخهسوار همسن و سال خودم را میدیدم، با افسوس نگاهش میکردم و آب از لب و لوچهام سرازیر میشد. خودم را میگذاشتم به جای دوچرخه سوار، چشمانم را میبستم و خودم را میدیدم که رکاب میزنم و باد موهایم را آشفته کرده و من غرق لذت شدهام. اما قدرتی خدا هیچ وقت به این آرزویم نرسیدم!
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.