یادداشت
1403/4/18
واقعیتش نمیدونم چرا ولی حس میکنم وقتی از یه نویسنده خیلی تعریف میشنوم دیگه نمیتونم کتاب هاش رو بخونم ، ولی در مورد این کتاب اینطوری نبود و به نظرم قلم نویسنده خیلی جالب بود و یه جورایی از قلمش حتی خوشم اومد.من قبل این کتاب سیرک عجایب رو خوندم ولی هیچی ازش یادم نیست...ولی با این کتاب ارتباط بیشتری برقرار کردم . ولی چند تا مورد هست که خب واسه م عجیبه . یکیش اینکه سیرکی که لارتن یه مدت توش کار میکرد نقش کمی در داستان داشت و خیلی عجیب غریب از صحنه محو شد! و اینکه لارتن خیلی سریع با سبا دوست شد و سرعت رشدش توی کتاب خیلی زیاد بود یعنی توی ۳۲۰ صفحه یه پسر هشت_نه ساله تبدیل به یه جوون سی ساله شد که خب البته این بیشتر نکته ی مثبت هست چون نویسنده الکی داستان رو لفت نمیداد. و واقعا دلم میخواد بدونم سر اون کارخونه ی ابریشم بافی چه بلایی اومد؟ حالا از این ها که بگذریم ، خود کتاب دنیای فانتزی جالبی رو درون خودش گنجونده،از شبح ها و شاهزاده ها تا شبح واره ها. توصیفات داستان خوب و به اندازه هست ولی توضیحات نه. نویسنده سوالات زیادی در ذهن مخاطب ایجاد میکنه که جوابی بهشون نمیده . خیلی اتفاقات عجیبی در داستان میفته که منطقی پشتشون وجود نداره مثلا کشت و کشتار شبح ها توی اون مراسمی که هر دوازده سال یه بار برگزار میکردن و خب این زیاد جالب نبود ... و به نظرم دنیای عجیب غریبی داشت. فکر کنم کتاب اندکی سانسور هم داره که خب خیلی عجیب تره. ولی کلا کتاب جالبی بود و از خوندنش لذت بردم و خوشحالم که لا به لای کتاب های متنوع و قشنگ کتابخونه ،این کتاب رو از لای یه قفسه که با کتاب نوجوانان پر شده بود پیدا کردم:)و ارزش خوندن رو داره ...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.