یادداشت سهیل خرسند
1401/9/13
گفتار اندر معرفی کتاب گفتار اندر معرفی کتاب با گرگها، عنوانِ کتابی به قلمِ خانمِ «کاترین راندل» نویسندهی انگلیسیست. او در سال ۱۹۸۷ میلادی دیده به جهان گشود و دورانِ تحصیل خود را در دانشگاه آکسفورد سپری کرد.، از مهمترین اثرِ او میتوان به داستانِ بلندِ «بامنشینان» یاد کرد که در سال ۲۰۱۵ او را صاحبِ جایزهی کلی کتاب کودکان(واتز استونز) و جایزهی بهترین داستان(بلو پیتر) کرد. گفتار اندر ترجمهی کتاب با گرگها در ایران توسطِ خانمِ «آرزو مقدس» ترجمه و نهایتا توسطِ انتشاراتِ «پرتغال» چاپ و منتشر گردیده است. متن ترجمه روان، بدون هرگونه مشکل در جملهبندی و البته به زبانِ عامیانهی مختصِ کودکان و نوجوانان بود. ذکر این نکته را لازم میبینم که چندبار در هنگامِ خواندنِ کتاب که تعدادشان به انگشتانِ یکدست هم نمیرسید احساس کردم مطالبِ کتاب مورد سانسور و ممیزی قرار گرفته است که قطعا صحتِ این مطلب را از خودِ مترجم که از دوستانم در گودریدز هستند استعلام خواهم کرد. پس از ستایش از مترجم لازم میبینم انتقادی را هم که وارد میبینم بیان کنم: مدتیست در کتابهای مختلف شوربختانه با این مورد مواجه هستم که مترجمها گاها شناختی از حرکات ورزشی ندارند و صرفا آن بخشها را بصورت ماشینی به کمک گوگل و یا لغتنامه ترجمه میکنند. برای مثال مسخرهترین شکلِ آن را از خواهرانِ عزیزی دیده بودم که «فری ویت» را بجای «وزنهی آزاد» به «دستگاهِ ورزشیِ رایگان» ترجمه کرده بودند!!! در این کتاب هم یکبار با جملهی زیر روبرو شدم: "مارینا سی و سه سالش بود و قدش به اندازهای بلند بود که سرش به تیرکِ بالای در میرسید. او به فئو یاد داده بود که خودش را از تیرکِ بالای چهارچوبِ درها بالا بکشد و حرکات ورزشی انجام دهد." چرا آخه خانم مقدس؟!؟ مینوشتی به فئو بارفیکس یاد داده بود و خلاص. بخدا بچههای ۵ساله هم الان میدونند بارفیکس چیه و به نظر من این موارد باعث میشه کودکان بیشتر در موردش کنجکاو بشن تا اینکه فکر کنند یعنی چی از تیرک بالای چهارچوب آویزان بشیم چون کودک که الان بالای چهارچوب در اتاقش تیرک نداره بیشتر گیج میشه! گفتار اندر داستان کتاب روزی روزگاری در روسیهی تزاری دختری به نامِ «فئودورا» که در کتاب و خطابهای خودمانی «فئو» خطاب میشود به همراهِ مادرش «مارینا» در کلبهای زندگی میکردند. شغلِ آنها پذیرشِ گرگهایی بود که توسطِ اشراف و مردمِ شهرنشین آنها را خریداری و اهلی میکردند اما پس از مدتی که از دید خودشان به شکلی آسیبی از گرگ میدیدند آنها را به نزدِ این مادر و دختر میآوردند تا آنها آن گرگ را مجدد وحشی کرده تا آماده ورود به جامعهی گلهایِ خود با خوی وحشیِ طبیعیتِ خود گردند. روزی از روزها، شخصی به نامِ «ژنرال میخاییل راکوف» به همراه چند سرباز به کلبهی آنها میآیند و بابت اینکه گرگها یک گوزن که غذای هنگِ ارتش بود را از پای درآورده آنها را تهدید و محکوم به پرداخت جریمه در حقِ تزار میکند و این باعثِ آغازِ یک دشمنی میگردد که آنطور که در کتاب میخوانیم نهایتا منجر به بازداشتِ مادرِ فئو و زندانی شدنش میگردد. فئو پس از زندانی شدنِ مادرش و آتش زدنِ کلبهشان توسطِ راکوف تنها با سه گرگِ دوست داشتنی(مشکی، سپید و خاکستری) و دوستِ سربازش (ایلیا) تصمیم به سفر به سوی زندان میگیرد که در این راه با پسری به نامِ «الکسی» آشنا میشود که داستانِ سفر و زندگیش را به طورِ عجیبی دستخوش تغییر میکند تا اینکه... . گفتار اندر محتوای کتاب کلیدواژه و اسم رمزِ اصلیِ این کتاب «شجاعت» است. نویسنده میخواهد به کودکان و نوجوانان شجاعت را بیاموزد و بگوید اگر آنها بخواهند میتوانند با تلاش دست به کارهای بزرگی بزنند و اگر در زندگی با مشکلی روبرو شدند بجای اینکه گریهزاری کنند و یا گوشهگیر و منزوی شوند برای حل مشکلاتِ خود تلاش کنند. به عقیدهی من نویسنده در قالبِ داستانی دوست داشتنی به خوبی از عهدهی این مهم برآمد و پیام خود را به وضوح به خواننده منتقل کرد، به همین جهت خواندنِ این کتاب را به کودکان و نوجوانانِ اطرافِ خود پیشنهاد خواهم کرد و به شما دوستانم نیز پیشنهاد میکنم اگر خواستید برای این گروهِ سنی کتابی هدیه بگیرید این کتاب یکی از بهترین انتخابهاست. نقلقول نامه "هیچکی نمیتونه صاحبِ گرگها باشه." "گرگها همیشه یک راهی پیدا میکنند. گرگها جادوگرانِ دنیای حیوانات هستند." "گرگها خنده نمیکنند اما از لذت میلرزند." "آدمها از هیچچیز به اندازهی تماشای سوختنِ چیزهایی که دوست دارند، نمیترسند." "بیگناهی همیشه باعث نمیشه کاری با آدم نداشته باشند!" "وقتی جهان به یکباره میچرخد و روی مهربانش را به آدم نشان میدهد، نفس کشیدن دشوار میشود." کارنامه این کتاب، کتابی نبود که به عنوانِ یک بزرگسال از آن به حدی لذت ببرم که بگویم این کتاب مختص سنِ خاصی نیست و از کودک تا کهنسال میتوانند از خواندنِ آن لذت ببرند. بنابراین اگر بخواهم از دید خودم به کتاب نمره بدهم ۲ستاره، از دیدِ یک کودک ۴ستاره و از دیدِ یک نوجوان ۳ستاره برایش منظور میکنم، به همین دلیل در جمعبندی نهایی ۲ستاره را بسیار کم و ناعادلانه، ۴ستاره را بسیار زیاد و ناعادلانه و ۳ستاره را میانگین و حداعتدال و عادلانه میدانم و برایش منظور میکنم. دانلودنامه در مورد این کتاب به دلیلِ اینکه مترجم ۲۱۶ صفحه کتاب را ترجمه کرده، ساختِ فایلِ پیدیاف را دهن کجی به زحمات و وقتی که گذاشتهاند دانستم و از انجام اینکار پرهیز کردم. در صورت نیاز به خواندنِ آن میتوانید از طریقِ پلتفرومِ طاقچه آنرا خریداری و یا اگر اشتراکِ طاقچه بینهایت دارید آنرا به رایگان بخوانید.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.