یادداشت

همسایه های خانم جان: روایت پرستار احسان جاویدی (از یک تجربه ناب انسانی در خاک سوریه)
        ✍🏼 خلاصۀ نقاط قوتِ کتاب؛

_ عنوانِ «همسایه‌های خانم جان» فوق‌العاده خوبه؛ غایتِ هماهنگی اسم با محتوی. مخصوصاً با توضیحاتی که از «خانم جان» و «همسایه‌ها» در کتاب می‌خوانیم.
_ چه خوب که نوشتند، چه خوب... حقایقِ شنیدنی‌ای بودند. خداروشکر که نسلِ راوی‌های الکی‌متواضع که خاطرات مهمشون رو به گور می‌برند و صفحات تاریخ رو سفید می‌گذارند، داره منقرض میشه. شاید یه روزی سکوت اجر و قرب داشته ولی حالا گفتن و روایت کردن حکم جهاد تبیین داره.
_ قلم نویسنده روون و پرکشش بود. هرچند گاهی قد علم می‌کرد در برابر اصلِ ماجرا که «ببینید منِ نویسنده چه خوب بلدم با کلمات بازی کنم»، اما پیوستگی و انسجام که عنصرِ گمشدۀ بیشترِ کتاب‌های این مدلیه رو حفظ کرده بود. برخی توصیفات هم دوست داشتم، مثل: «هوای ترد صبح را بوی باروت می‌شکند».

✍🏼 اما بعد، یک انتقاد کلی:

«کتابی است برای مخاطب‌های گزینش شده». یعنی شما یک مطلب مهمِ تاریخی و فرهنگی رو برای کسانی نوشتی که  چه این کتاب رو بخونند و چه نخونند، تأثیری در انتخاب مسیرشون نداره؛ برای مخاطب مذهبی؛ تشنگانِ روضه و استادان بسط دادن روضه‌های سنگین و مکشوف به جریان عادی زندگی.
این بده؟ نه. ولی من کتاب رو نمی‌تونم بدم دست اون دوستم که شک و شبهه داره، نمی‌تونم صادر کنم به آمریکا و اروپا، نمی‌تونم باهاش به غریبه‌ها نشون بدم حق کدوم طرفه. نهایتاً بشه تعریف کرد براشون یا تو بحث‌ها به عنوان حقیقت تاریخی استفاده کرد. حیف نیست خب؟ 

ممنون از آقای احسان جاویدی که به همۀ ما یادآوری کردند؛ جنگ فقط کُشتن نیست، گاهی زنده کردن هم جنگیدنه...


#کتابخانۀ_اتاق_کناری 
@anbarivaotaghekenari
      
112

11

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.