یادداشت بنیامین

        کهکشان نیستی را خیلی از شما خوانده بودید و بقیه را هم توصیه به مطالعه کرده بودید. من هم حسب توصیه شما، مبتلی شدم. کتاب، کتاب سنگینی است. درست مثل مزار و مرقد آن سید بزرگوار در وادی السلام. لذا خواندنش علیرغم سیاق داستانی و سبگ نگارش روان کتاب، طولانی تر از معمول، زمان گرفت. کافکا در نامه ای به پدر عبارتی دارد که می گوید: "آدم باید کتاب هایی بخواند که گازش می‌گیرند و نیشش می زنند، اگر کتابی که می خوانیم مثل یک مشت نخورد به جمجمه مان و بیدارمان نکند، پس چرا می خوانیمش؟..... کتاب باید مثل تبری باشد برای دریای یخزده درونمان!"
و کهکشان نیستی چنین کتابی است. در این اثر که توسط محمدهادی اصفهانی نوشته شده، علاوه بر آشنایی با زندگی و سلوک آیت ا... سید علی آقای قاضی با سلوک شاگردان ایشان مانند سید هاشم حداد، علامه طباطبایی، آیات عظام خویی، بهجت و... هم آشنا می شویم.
اما کتاب یک نکته شایان توجه و دقت دارد.
این کتاب را برای هر طیف و هر قشر آدمی نباید معرفی کرد. ظرفیت های روحی و معنوی آدم ها متفاوت است. کتاب سرشار از دستورات عرفانی و سلوکی است که سید قاضی به شاگردان خود یا اساتید قاضی به وی تعلیم کرده اند. البته شاید  غالب این دستورات عمومی باشد اما برای امثال ما آدم های آخرالزمانی که نمازمان را هم بازاری و لوان نوری، اقامه می کنیم، حیرت آور است. عین این می مانند که به بچه اول ابتدایی که هنوز اعداد و الفبا را هم به درستی نمی‌شناسد، معادله موج شرودینگر را با همه شرح و بسطش ارائه کنی! هر چقدر هم ساده بنویسی، این بچه آمادگی ذهنی ندارد ماجرا را هضم کند.
النهایه، صرفا یک درددل: چقدر جای امثال ایک کتاب ها در رمان ها و ادبیات داستانی ما خالی است. چند جلد کتاب مثل قلندر و قلعه، خورشید می ماند، مردی در تبعید ابدی، نخل و نارنج و کهکشان نیستی از زندگی علما و عارفان نوشته ایم، اینطور فاخر؟
      
1

8

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.