یادداشت Arshin Aali Mohammadi
1404/5/7
شاید نظرم یه کم عجیب و شاید منتقدانه باشه! رمان «شاهزاده خانم کوچولو» اثر فرانسیس هاجسون برنت، در نگاه اول یک داستان کودکانهی دلنشین دربارهی دختری مهربان و تخیلی به نام سارا کروئه؛ اما در لایههای عمیقتر، نقدیست بر ساختارهای طبقاتی، استعمار، و تربیت زنانه در عصر ویکتوریا! سارا، دختری ثروتمند و باهوش از هند، به مدرسهای در لندن فرستاده میشود و پس از مرگ پدرش، از زندگی اشرافی به فقر مطلق سقوط میکند. او به خدمتکاری در همان مدرسه تبدیل میشود، اما با تخیل، ادب، و مهربانیاش، همچنان «شاهزاده» باقی میماند، نه بهخاطر لباس، بلکه بهخاطر منش. نقدهای جدیای به این اثر وارد شده: از نگاه استعمارگرایانهاش به هند، تا تصویرسازی اغراقآمیز از فقر که گاه بیش از حد رمانتیک جلوه میکند. همچنین، شخصیتهای فرعی مثل بکی یا ارمنگارد، بیشتر ابزارند تا انسانهایی با عمق روانی. با این حال، پیام مرکزی داستان، اینکه نجابت و بزرگی درون، از ثروت مهمتر است، همچنان الهامبخش باقی مان «شاهزاده خانم کوچولو» کتابیست که هم میشه عاشقش شد، و هم با نگاهی منتقدانه خوندش. و شاید همین دوگانگی، دلیل ماندگاریشه. 🤍🌱
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.