یادداشت درسا احیا

        نمی‌دونم چطور در همین دقایقی که تازه کتاب رو تموم کردم بگم چقدر دوستش داشتم، چقدر توصیفش از فضای زندگی در سال‌هایی که حتی نبودم و ندیدم دقیق بود و من رو در زمان جا‌به‌جا می‌کرد. 
ترلان در این کتاب به شدت از هر نوع وابستگی عقیدتی، فکری و رفتاری به یک ایدئولوژی، گروه یا تفکر و مسیر مشخصی می‌ترسه و من به شدت این ترس رو درک می‌کنم: ترسی که تو رو وادار به میانه‌روی در هر مسئله‌ای و موضع‌ نگرفتن و بی‌طرفی و … می‌کنه در حالی که این شرایط برزخ بی‌انتهاییه. ترس از اینکه طرف اشتباه ماجرا بایستی تو رو از مرز‌های مداخله‌ دور می‌کنه و همواره عذاب وجدان منفعل بودن تو رو داغون می‌کنه
      

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.