یادداشت Eunjin

Eunjin

1402/8/30

پاییز مزه ی خرمالو می دهد
        داستان از زبان پسر نوجوانی به نام یونس روایت می‌شود در روستایی کوچک و در دوران پیش از انقلاب.
پدر یونس با رئیس پاسگاه دعوایش می‌شود و به زندان می‌افتد و کمی بعد به شهر منتقل می‌شود. از طرفی شهر در بحبوحه انقلاب است و شلوغ. حالا یونس تنها مرد خانه‌ است...
تمام مدت خواندن کتاب منتظر اتفاقی جذاب بودم و به این امید خواندن کتاب را ادامه می‌دادم اما دریغ از یک ماجرای جالب!
فقط توضیح اتفاقات روزمره یونس و خانواده‌اش بود
می‌رفت سر زمین کشاورزی ، با این حرف می‌زد با آن حرف می‌زد و کم‌کم از اتفاقات انقلاب و ظلم شاه سر درآورد. به نظرم نویسنده بیش از حد به حواشی داستان توجه کرده‌بود و از اصل ماجرا دور شده‌‌بود
در تمام طول کتاب منتظر این بودم که یونس هم با جریان انقلاب همراه شود و کاری بکند اما مثل اینکه قرار نبود ماجرای جالبی در این کتاب رقم بخورد! نویسنده قلم قابل توجهی هم نداشت که حداقل به‌خاطر قلمش بگویم کتاب قشنگی بود. خیلی ساده‌ی ساده به روایت پرداخته‌بود و تقریبا میزان استفاده‌اش از آرایه‌های ادبی و توصیفات هیچ بود و در پایان می‌توانم بگویم ۳۶۶ صفحه خواندم چیزی عایدم نشد!
      
1

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.