یادداشت غزاله دهقانی
6 روز پیش
حقیقتاً فکر نمیکردم به این اندازه این کتاب را دوست داشته باشم. قبلتر کتاب بالون مهتا را از مدرس صادقی خوانده بودم و آن طور که باید و شاید با آن ارتباط برقرار نکردم، در آن کتاب قلمش، روایتش و هر چیز دیگرش اصلاً به دلم ننشت که همین باعث شد گاو خونی من را متعجب و مشتاق کند. اولین نکتهای که در همان صفحهی ابتدایی توجهام را جلب کرد، جملههای کوتاه کوتاه و نثر متفاوت متن بود. بعدتر رفت و برگشتها من را درگیر خودش کرد و طولی نکشید که برایم تبدیل به نقطهی قوتی در متن شدند. خط داستان با تنش و کابوسی که رهایی از آن ممکن بود شروع شد و پس از آن انگار ریتم خوب و آرامی را طی کرد که ناگهان کابوس پایانی را بر سر مخاطب خراب کند. در باب شخصیتها نمیتوانم نظر خاصی بدهم چون حس کردم موقعیت و سیر روایی برای نویسنده اهمیت بیشتری داشته تا خلق شخصیت. در پایان با صحبت دوست دارم اشاره کنم که چه بخواهیم و چه نخواهیم نمیتوانیم منکر شباهتمان به پدر و مادرمان شویم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.