یادداشت غزاله دهقانی

        حقیقتاً فکر نمی‌کردم به این اندازه این کتاب را دوست داشته باشم. قبل‌تر کتاب بالون مهتا را از مدرس صادقی خوانده بودم و آن طور که باید و شاید با آن ارتباط برقرار نکردم، در آن کتاب قلمش، روایتش و هر چیز دیگرش اصلاً به دلم ننشت که همین باعث شد گاو خونی من را متعجب و مشتاق کند.
اولین نکته‌ای که در همان صفحه‌ی ابتدایی توجه‌‌ام را جلب کرد، جمله‌های کوتاه کوتاه و نثر متفاوت متن بود. بعدتر رفت و برگشت‌ها من را درگیر خودش کرد و طولی نکشید که برایم تبدیل به نقطه‌ی قوتی در متن شدند.
خط داستان با تنش و کابوسی که رهایی از آن ممکن بود شروع شد و پس از آن انگار ریتم خوب و آرامی را طی کرد که ناگهان کابوس پایانی را بر سر مخاطب خراب کند.
در باب شخصیت‌ها نمی‌توانم نظر خاصی بدهم چون حس کردم موقعیت و سیر روایی برای نویسنده اهمیت بیشتری داشته تا خلق شخصیت.
در پایان با صحبت دوست  دارم اشاره کنم که چه بخواهیم و‌ چه نخواهیم نمی‌توانیم منکر شباهتمان به پدر و مادرمان شویم.
      
51

5

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.