یادداشت
1401/3/13
پدرم کرلایی حسن یکی از دلاکان مشهور شهر اصفهان بود.در هفده سالگی دختر شخص شماعی از همسایگان دکان خود را عقد کرد . اما زناشوئی اش مبارک نشد زنش نازا در امد و او نیز از صرافت وی افتاد. در سایه ی چیره دستی و شهرت خود چندان مشتری خاصه از بازرگانان پیدا کرد که بعد از یک سال توانست دستگاه کاسبی خود را وسعتی بخشد یعنی زنی دیگر گیرد.... <br> <br> چون به شانزده سالگی رسیدم به دشواری تشخیص می توانستند داد که در تیغرانی چیره ترم یا سخندانی.<br> <br> <br> این کتاب از دوجهت خوندنی هستش<br> اول بخاطر نثر فوق العاده ای که داره، خوندنش لذت بخش، مترجم در جاهای مناسب اشعار و مثل و ایات قرار داده .<br> به هیچ وجه از خوندنش خسته نمیشید، انتهای کتاب واژه نامه داره و میتونید معنی لغات سخت رو بخونید و بدونید.<br> دوم نشون دادن خرده عادات و اداب فرهنگی ما ایرانیان که شکر خدا همت کردیم از دوران قاجار تا ب الان ب دوش کشیدیم هم خودمون به فنا دادیم هم دیگران رو..
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.