یادداشت fatemeh
1403/11/19
.نمیدونم تقارن خوندن این کتاب با روزایی که بیشتر از همیشه به مهاجرت و انتخاب یه کشور برای تبدیل شدن به عشق و رویام برای مهاجرت به اونجا فکر میکردم؛ تصادفیه، یا همون چیزیه که بهش میگن صدای الهی یا طبیعت یا کائنات یا هرچیزی که شما اسمشو میذارید و کاربردش باز کردن چشمای آدم برای عاقلانه تر پیشرفتن قبل از اقدام به یه کاره ... ولی چیزی که میدونم اینه که این کتاب به بهترین شکل تک تک لحظات درد آورِ یکی از شایع ترین و مخرب ترین عاشق یه هدف شدن و برای به دست آوردنش به هردری زدنِ آدما رو به تصویر کشیده. از اون نوع عاشق شدن هایی که چشمای آدم رو حتی به روی مهم ترین چیزای زندگیش میبنده و باعث میشه آدم نفهمه که درسته، تلاش کردن برای رسیدن به رویات خوبه، به اب و آتیش زدن برای رسیدن به رویات تحسینبرانگیزه؛ ولی نه به قیمتِ فدا کردن چیزایی که هرچقدر هم رویات ارزشمند باشه بازم کفهی ترازویی که اونا توش قرار میگیرن سنگین تره، نه به قیمت خراب کردن همهی پلای پشت سرت، نه به قیمت خودتو به جایی رسوندن که وقتی یه زمانی برگردی نگاه کنی، ببینی به جای این که پیشرفت کنی صدها پله عقبگرد کردی، نه به قیمتِ... . . . پن: و این کتاب برای من تبدیل شد به یکی از ارزشمند ترین رمانهایی که وقت و زندگیمو صرفشون کردم و خوندمشون. از معدود رمانهایی که ارزش عمری که پاش رفتو داشت❤
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.