یادداشت 🎭 🎬 محمد رضا خطیب 🎭📚
1403/12/15

جنون همیشگی جناب مک دونا دیگه به این وحشی بازی های جناب مک دونا عادت کردیم. کاراکترهای عجیب و غریب و بد دهنی که شدیدا یادآور سینمای اسکورسیزی و تارانتینو و در کل سینمای گانگستری دهه هفتاد هالیوودن. داستان این بار درباره یک مردیه که دستش رو در کودکی عده ای بدون دلیل قطع کردن و حالا به دنبال پیدا کردن دست گمشده شه. در این بین یک دختر و پسر به قصد تیغ زدن این مرد یک دست ، بهش میگن که دستت پیش ماست و اونو به ۵۰۰ دلار بهت میفروشیم و حالا گیر این مرد افتادن و دروغ شون برملا شده... طبق همون امضای همیشگی مک دونا ، نمایشنامه روح آدم رو خراش میده. شلیک ، بد دهنی ، دست های قطع شده و... همه این ها دیگه تبدیل به سبک مک دونا شده. با همه این ها عجیبه که ما دوست داریم مک دونا رو. علیرغم خشونت تامی که در آثار مک دونا وجود داره ما باز هم مک دونا رو می خونیم و از خوندن آثارش لذت می بریم. به نظر من در حال حاضر مک دونا بهترین نمایشنامه نویس جهانه . پیشنهاد می کنم حتما مک دونا رو بخونید و کمی هم آستانه تحمل خودتون رو بالا ببرید چون اصلا با کارهای نایس و ملویی طرف نیستید. طنز حاکم بر کارهای مک دونا از جنس طنز ابزوردیست هاست. جایی که دو نفر بسته شدن به رادیاتور و نزدیکه که کشته بشن ، بحث شون درباره کفش ها یادآور ولادیمیر و استراگونِ بکته. و اما نکته اصلی درباره ترجمه اثره. قبلا جمجمه ای در کانه مارا رو با همین ترجمه و از همین نشر خوندیم و در یادداشت هامون و در گروه هامارتیا بحث کردیم که این ترجمه خیلی ترجمه خوبی نیست و متاسفانه این بار هم با ترجمه خوبی طرف نیستیم. زبان مک دونا زبان مردم کوچه و بازار و گانگسترهای بد دهن سینمای هالیووده. تقریبا هر کاراکتری وقتی عصبی میشه ( که ماشالا کاراکترهای مک دونا هیچ کدوم تعادل روانی ندارن ) شروع به فحش دادن می کنن... ترجمه دوتا فحش کوفتی و لعنتی اصلا عمق مطلب رو نمیرسونه. مخصوصا وقتی در یک دیالوگ ۶ بار از کوفتی استفاده می شه عملا ترجمه رو از حیز انتفاع ساقط میکنه و نارسا میشه . امیدوارم فکری به حال ترجمه این مدل کتاب ها بشه. خدا رو شکر در مکالمه آخر کارمایکل با مادرش ، ترجمه خوبی صورت گرفت و کلماتِ دیگه ای جایگزین نشد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.