بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت آمنه نیک

آمنه نیک

1402/12/25

                صبح نیم خیز روی تخت چشم هایم را میمالیدم تا ببینم دقیقا کجایم؟

مثل وقت هایی  که بعد از چند روز سفر برگشتیم خانه و من صبح منگ اتفاقات از سر گذرانده بودم.
به خودم آمدم و دیدم خانه ام. من هیچ جایی نرفته بودم.
من جنوب لبنان نرفته بودم تا در گرد هم آیی خانواده ی فلسطینی مصاحبه ای را تکمیل کنم.
روی پاتختی ولی کتاب الی تکیه داده بود به لیوان خالی آب.
چقدر درگیر کلمه های این کتاب شده بودم که خیال کردم خودم بابا و دوست جان را هماهنگ کرده ام و راهی جنوب لبنان شده ام.
انگار این من بودم. که از یخچال سویت اجازه ای انگور شیرین و‌ خنک به دهان گذاشتم .یا با افتخار به مجسمه ی حاج قاسم در آن جای جهان خیره نگاه کردم.
من نبودم
فائضه غفارحدادی رفته بود.ولی تحقق حاجت شیرین الی بیت المقدسش تا اعماق جانم جوری نشسته بود که یک نفس در تنهایی شبانه کتاب را تمام کنم و با رویای شیرین آزادی فلسطین شب را صبح کنم.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.