یادداشت فاطمه سلیمانی ازندریانی

                داستان بلند "مهرگان" اولین اثر نویسنده¬ای جوان است که عشق و خزان را دستمایه داستان قرار داده. سردی و زردی پائیز به محض دست گرفتن کتاب با طرح جلد مناسب کاملاً به مخاطب القاء می¬شود. اما با خوانش چند صفحه اصلی مشخص می¬شود که مهرگان  اسم شخصیت اصلی داستان است. دختر ثروتمندی که دچار عشقی اساطیری شده و با وسواس دست به گریبان است.
این کتاب 127 صفحه¬ای به چهار فصل تقسیم می¬شود که 110 صفحه آن فقط اختصاص به فصل اول دارد. نویسنده در فصل¬بندی کتاب دچار خطا شده چون سه فصل پایانی کتاب اصلا قابلیت فصل شدن نداشتند. در اصل بهتر بود که این سه فصل هم مانند بخش¬های فصل اول با سه ستاره، از هم جدا می¬شدند و کتاب فصل بندی نمی¬شد.
زاویه دید کتاب مخاطب را دچار سردرگمی می¬کند. با توجه به قراینی، به نظر می¬رسد که زاویه دید دانای کل برای روایت داستان انتخاب شده، اما این دانای کل به فریب مخاطب پرداخته و اطلاعات کاملی به خواننده نمی¬دهد. میتوانیم فرض را بر این بگیریم که زاویه دید، دانای محدود به ذهن مهرگان است. اما در این صورت هم نویسنده دچار تخطی از زاویه¬ئ دید شده. 
        

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.