یادداشت
1403/3/16
2.8
14
به نام خدا محمود حسینیزاد را به ترجمههای دستاولش از ادبیات امروز آلمان میشناسم. و خوشبختانه با ترجمه خود او دو اثر از یودیت هرمان خواندهام که در نقد این رمان بسیار راهگشا بودند. بیشک حسینیزاد در خط به خط رمانش تأثیرگرفته از داستانهایی است که ترجمه کرده. همین مسئله بزرگترین ایرادِ بیست زخم کاری است که سرچشمه ایرادات دیگری است. در این متن یودیت هرمان را به عنوان نمایندهای از ادبیات امروز آلمان آوردهام. در آثار هرمان( دستکم دو کتابی که من خواندهام) رویکردی مینی مالیستی دیده میشود. درباره شخصیتها توضیحات کمی ارائه میشود. توصیفات فضایی گاهی با دو سه کلمه انجام میشود. به طور کلی نوعی ابهام در داستان جریان دارد. این ویژگیها به خودی خود بد یا خوب نیستند و باید نسبت به ایده اصلی اثر سنجیده شوند. یودیت هرمان دغدغه کلان ندارد و موضوع داستانهایش مسائل جزئیِ روزمره است. بیشترْ روابط عاشقانه، شکست در زندگی و مواردی از این دست... ایده اصلی رمان حسینیزاد اما بسیار گسترده و پردامنه است: عصیان یکی از اعضای خانواده مافیا علیه تمام خانواده. موقعیتهای داستانی او هم متنوعاند: خارج از کشور، جنوب، شمال، پایتخت. برای ملموس شدن تمام موقعیتها نیاز به فضاسازی هست که در این رمان نیست. روابط خانوادگی و بازی قدرت هم بسیار سطحی باقی میماند. تعداد شخصیتها نیز بسیار زیاد است اما هیچکدام کامل پرداخته نشده و ما با تعدادی فامیل( نه حتی اسم کوچک!) طرفیم که عطش قدرت کورشان کرده و همه مانند هم رفتار میکنند. نباید سبک روایت و پرداخت یودیت هرمان برای چنین رمانی استفاده شود. چرا که برای باورپذیر شدن فضای مافیایی اثر، باید توصیف کرد، فضاسازی داشت، شخصیتها را پرداخت. در عمل چند صد صفحه برای چنین رمانی لازم است نه صد و بیست و هفت صفحه با بسیاری فضای خالی بین خطوط و بندها! حال آن که هرمان نیازی به این کارها ندارد، برای او مهم نیست گذشته شخصیتش چه بوده. چرا که او میخواهد استیصال شخصیت را در زمان حال نشان بدهد. هرمان برشی از زندگی را پیش چشم ما میگذارد که قرار نیست کامل باشد. زبان یودیت هرمان مقطع و دارای جملات کوتاه است. دیالوگها در متن پخشاند و ساختار جملات متفاوت است. اینجا هم نویسنده بیست زخم کاری از هرمان تقلید کرده و همین ویژگیهای زبانی را در رمانش انعکاس داده که باعث شده جملات کتاب غیرفارسی به نظر برسند. در واقع او با ساختاری خاص از جملات آلمانی میخواسته فارسی بنویسد! این دو ایراد عمده اثر (زبانی و ساختاری) هر دو ریشه در تقلید نابجا از ادبیات روز آلمان دارند و نشان میدهند که هیچ وقت نباید بیتوجه به ایده اصلی، فرمولی از پیش تعیین شده را در اثرمان پیاده کنیم. نتیجه این گرتهبرداری ادبی، ناتوانی مخاطب از عمیقشدن در اثر است. به گونهای که به خاطر پرداخت کمِ همهچیز، نه اشخاص و نه رویدادهای داستان برای مخاطب اهمیتی پیدا نمیکنند و تأثیری بر او نمیگذارند. پ.ن: امیدوارم سریال خوبی از رویش ساخته باشند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.