یادداشت عینکی خوشقلب
1403/11/23
ستارهی بیبدیل مجموعهی تنتن، کسی که اگر نبود قطعاً تنتن به شهرت امروز نمیرسید، ناخدا هادوک، از این جلد وارد قصه میشود. شاید اگر داستان را از اول به آخر میخواندم از ورود ناخدا شگفتزده میشدم اما چون جلدها به صورت پراکنده به دستم رسید و تقریباً از آخر به اول خواندم، وقتی ناخدا را خسته و شکسته در آن کشتی دیدم، میدانستم کیست و قرار است در ادامه چه نقش مهمی پیدا کند. به همین خاطر از جذابیت قصه کاسته شد. جلدهای محبوبم از مجموعه تنتن از اینجا به بعد آغاز میشود، به نظرم قبل از آن تنتن تنهاست و داستان تا حدی کچل است، طنزش کم است و کسی نیست که فحش بدهد و خرابکاری بار بیاورد. کلاً طنین انداختن ندای "لعنت بر شیطون" است که باعث میشود قصه جان بگیرد. البته ناخدا علیرغم محبوبیتش شخصیت چندان سالمی برای کودکان و نوجوانها نیست. اون دائمالخمر است، گرچه بعد از خرچنگ چنگال طلایی تا حدی درمان میشود اما همچنان به مصرف مشروب ادامه میدهد. جدای آن خیلی اعصاب ندارد و دائم فحش میدهد. احتمالاً اگر تنتن امروز نوشته میشود از طرف خانوادهها و فعالان تربیتی به طور کل بایکوت میشد. اما در زمانهی دیگری متولد شد و ما هم از نقصهای ناخدا چشمپوشی کردیم و دل به خوبیهایش بستیم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.