یادداشت حسن مجیدیان
1403/11/12
🔸خون؛ براده هایی از شهر قبلا چند کتاب از نویسنده خوبِ سمنانی آقای مهدی رضایی معرفی کرده بودم. کتاب " خون؛ براده هایی از شهر" به نظرم آخرین اثر ایشان باشد. داستان زنی به نام ربابه که بومیِ خرمشهر نیست و از خانواده ای کولی و دوره گرد است. پدر و مادر او داستان غم انگیزی دارند که باعث شناخته شدن او در شهر شده. او کارش نگهداری و تیمار کبوتر و گاهی هم درمان سنتی این و آن است. در جریان تهاجم ارتش عراق به خرمشهر و نزدیک سقوط شهر او شبها مخفیانه به سمت عراقی ها میرود و همین مسئله، ظن جاسوس بودن او را تقویت میکند. افرادی شبانه او را تعقیب میکنند و متوجه میشوند که ربابه... این وسط ارتباطات و عشق ها و احساساتی هم مطرح است که داستان را با فراز و نشیب و با پرده گشایی از روحیات و پیچیدگی آدم ها جلو میبرد. داستان جالبی بود و خواندنش را توصیه میکنم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.