یادداشت محمد مهدی محکمی

        بسم الله الرحمن الرحیم
وردی که بره ها میخوانند بیشتر از یک اتوبیوگرافی بود. همزمان با این، ابن مشغله نادر ابراهیمی را هم می‌خواندم. فارغ از جهان و مضمون، سبک نوشتاری رضا قاسمی روان و بی پیرایه بود. نه آنطور که از خیر قلمش بگذرد و نه آن طور که مثل مندنی پور به وادی تصنع بیفتد نه مثل ابن مشغله که هم زبان و جهانش لخت و تنک شود. راحت حرف می‌زد. بر زبان و لحن مسلط بود و از خیر زاویه دیدش نمی‌گذشت. گمانم همین بود که کتاب را بیشتر به رمان نزدیک می‌کرد. که همه ویژگی های رمان را داشت. رمان سیالی با سه روایت که همه (به گمانم) برشی از زندگی خود نویسنده بود. هر سه روایت گسسته از هم بودند، در همشان نمی‌کرد، نمی‌آمد پیچیدگی کاذب درست کند. هر کدام را ریز ریز جلو می‌برد و به سرانجام میرساند. الا در فصل آخر که انگار میخواست قدرتش را به رخ بکشد یا چه میدانم سر و ته قضیه را هم بیاورد. هر سه روایت را درهم و پیاپی آورد و تند تند فضا عوض کرد و هرکدام را ناگهان تمام می‌کرد. البته حرفی هم نمانده بود و بیش از این اگر از هرکدام حرف می‌زد کتاب کش می‌آمد. اما دم نویسنده گرم. نثرش به عطار می‌خورد و حس و مضمونش به هدایت. به این تفاوت که هدایت تلخ می‌نویسد و بوی فلسفه میده و در بن بست زندگی می‌کند اما رضا قاسمی در دنیای کوچک و محدود یک روشنفکر جهان سومی فکر میکرد. لااقل در این کتاب. کوچک و محدود چون درگیری ها و کنایه‌هاش بوی طرح بزرگی را نمی‌دادند مثل حرف های ریخته در تلگرام و اینستاگرام و جهان سومی چون دقیقا در دنیایی که جهان اول معنا پیدا می‌کند چنین نگاهی خلق می‌شود. گذشته از حس تلخی که کتاب داشت، خواندنش دقیقا به یک تجربه "خیرگی" می‌ماند. هر کار میکردی نمیشد کتاب را زمین گذاشت. همه اجزایش همزمان در پیوستگی با هم پیش می‌رفتند و تعلیق هر یک از روایت ها ناچار می‌کرد فصل بعد را شروع کنی. و بعد تعلیق و باز تعلیق. این وسط صداقت بی حد و حصر نویسنده، توصیفات و حرف های چه بسا کثیف اما بی تعارفش درباره "هر" چیزی داستان را به چیزی خیلی بیشتر از یک داستان معمولی تبدیل می‌کرد. این حرف ها اقتضای کتاب بودند. اقتضای راوی. اصلا آن همذات‌پنداری قضیه در هماهنگی بین زاویه دید و لحن و توصیفات کم و زیادش شکل می‌گرفت. که هی میپرسیدی خب بعدش چه؟ بعدش را هم تعریف کن. 
کسی که قصه را تعریف می‌کرد قشنگ تعریف می‌کرد. قشنگ حرف می‌زد. گوش دادن به حرف هاش لذت بخش بود. ارزش داشت تا آخر بخوانی و زمینش نذاری.

      
3

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.