یادداشت hanieh

hanieh

hanieh

1403/10/23

        
کتاب دختری نشسته روی درخت خرمالو داستان زندگی یه دختر به اسم سمیه رو تعریف می‌کنه که تو دهه شصت و هفتاد بزرگ می‌شه. داستانش خیلی ساده و روانه، اما همین سادگی‌اش آدم رو غرق می‌کنه، چون واقعاً حس می‌کنی داری یه تیکه از زندگی خودت یا یه نفر نزدیک به خودتو می‌خونی. مثلاً وقتی از سمیه می‌گه که با یه شونه دندونه شکسته موهاشو مرتب می‌کنه یا دکمه مانتوشو با سنجاق قفلی می‌بنده، خیلی ملموسه. انگار این صحنه‌ها رو خودت یه‌جایی دیده باشی یا تجربه کرده باشی.
شهرزاد افتخاری خیلی خوب تونسته حس و حال اون دوران رو منتقل کنه. از چالش‌های دخترونه سمیه گرفته تا تلاشش برای پیدا کردن جای خودش توی یه دنیایی که انگار همیشه براش سخت بوده. شخصیت‌ها هم خیلی واقعی‌ان، طوری که انگار هر کدومشون رو می‌تونی تو زندگی خودت پیدا کنی.

یه چیزی که تو کتاب زیاد تکرار می‌شه اینه که «می‌شد اینجوری باشه اما نبود». این جمله تو اولای داستان خیلی تأثیرگذاره، ولی وقتی چند بار تکرار می‌شه، یه‌کم حسش از دست می‌ره. اما باز هم کل داستان انقدر خوبه که این موضوع اذیتت نمی‌کنه.

      
10

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.