یادداشت سَمی

سَمی

سَمی

1404/4/23

        مصاحبه‌ی آخر کتاب با نويسنده بی‌نظیر بود. خیلی از گره‌ها و علت اتفاقاتی که تو رمان افتاده بود رو نویسنده به خوبی توضیح داده و همچنین چرایی نوشتن این کتاب.

یجا ازش می‌پرسن:
_ وقتی نقشه و قلمرو را می‌نوشتی چه حالی داشتی؟ 

_ سردم بود.با سیستم گرمایش مشکلاتی داشتم و اهمیت آبگرمکن در صفحه‌های ابتدایی از همین ناشی می‌شود. غمگین هم بودم‌. احتمالا به این خاطر که خیلی به خصوصیت لاعلاج پیری فکر می‌کردم. غم و سردی جسم.

و منم دریافتم از کتاب همین بود.

جایی که میگه : آدم همان‌طور که شروع کرده، تمام می‌کند.

غم، سردی، تاریکی، پیری
      
18

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.