یادداشت معصومه توکلی

دخترها به راحتی نمی توانند درکش کنند
        این کتاب -ظاهراً- برای تمسخر و ریشخند کردن یک فضا نگاشته شده.
فضایی که احتمالاً خود نویسنده غرقگی در آن را تجربه کرده است
(هرچند به نظرم برای ریشخند کردن «روشنفکری کافه نشین» چندان نیازی به غرقگی در آن نیست!
منی که آن چنان کافه نشینی  نکرده ام هم، می توانم این جماعت را دست بیندازم!)
 کتاب، نثر تروتمیزی دارد و از تکنیک های مختلفی برای نیل به هدفش بهره گرفته.
از تغییر زاویه ی دید بگیرید تا مونولوگ و دیالوگ و طنز و هجو و کنایه و ... 
(می شود گفت فقط کلّه معلق نزده)
امّا نمی دانم به دلیل ساده ی دوست نداشتن همین «فضا»ی کافه است که اصلاً کتاب را دوست نداشتم، یا این که به نظرم کلِّ ایده تکراری و دمده آمد (احساس می کنم اگر این کتاب در اواخر دهه ی هفتاد منتشر شده بود، می شد پیشرو و آوانگارد محسوبش کرد) یا این که نثر و فضایش را تصنّعی و ملال آور یافتم -که یافتم!- یا ...
در هر حال به زحمت تمامش کردم
و به نظرم ممکن است این جناب «پوریا عالمی» تبی بیش نباشد...
علاوه بر این، اصلاً معلوم نیست که با چه چیزی طرفیم؟
داستان کوتاه؟ طنز؟ مینی مال؟
و عنوان ها چه ربطی به متن ها دارند؟
و بعضی از متن ها چه ربطی به بعضی دیگر از آن ها؟
و خلاصه وحدت مضمونی کتاب بعضی/خیلی جاها به هم ریخته است
(که البته واقفم که شاید اصلاً قرار نبوده وحدت مضمونی ای در کار باشد)
امّا از حق نگذریم ایده ی دو-سه تا از متن ها را -بی تعارف- دوست می داشتم
و بعضی جاها هم تعابیر بکر و بدیعی از آستین نویسنده درآمده بود
و طرح های توکا هم که به تنهایی لایق 3-4 ستاره هستند
در کل، اگر حجم کتاب نصف اینی بود که الان هست، بهش دو ستاره می دادم
امّا حالا، دست و دلم به دو ستاره نمی رود!

پ.ن. 1. فکر کنم یکی و نصفی نسل بعد از من -که همین بچّه هایم در مدرسه باشند- از این کتاب و مثل آن خوششان بیاید.
چرا؟
به مسأله ی نسل و تأثیر آن بر ذائقه ی ادبی پیش تر فکر کرده بودم و بعدتر هم باید فکر کنم...
پ.ن. 2. می خواهم یکی از این برای حانیه بخرم.
به خاطر طرّاحی هایش
      

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.