یادداشت مجید اسطیری

        1. دموکراسی را کاهش دهید.
چامسکی با یاد کردن از کشتارهای بی رحمانه سرخپوستان که ساکنان اولیه و صاحبان اصلی خاک آن کشور بودند به نعبیر مشهور "گناه نخستین" اشاره میکند. این تعبیر، گناه نخستین در باور مسیحیان را به یاد میآورد که بر اساس آن هر انسانی گناهکار متولد میشود. چامسکی در واقع میگوید با اشغال زمینهای سرخپوستان این کشور بر پایه بدترین شکل استعمار بنا شد، از دموکراسی دور بود و برای رسیدن به دموکراسی باید تلاشهای فراوانی میشد. اما نهایتا در حال حاضر مردم آمریکا در حال از دست دادن دموکراسی هستند:

اگر به تاریخ ایالات متحده بنگریم، شاهد تلاش گرایش دموکراسی خواه هستیم که عمدتاً مردم عادی هستند، نوعی فشار از پایین که البته پیروزی‌هایی هم به دست آورده است. مثلاً زنان یعنی نیمی از جمعیت، در دهۀ ۱۹۲۰ صاحب حق رأی شدند. (نیاز به ذوق زدگی نیست، این همان زمانی است که در افغانستان نهضت حقوق زنان به شکل چشمگیری در حال رشد بود.) بردگان رسماً آزاد شده بودند ولی عملا نه، آنان در عمل تا دهه ۱۹۶۰ آزادی رسمی نیافته بودند.


2. ایدئولوژی بسازید.
آموزش و پرورش در حقیقت باید در خدمت بیداری افکار عمومی و رشد اخلاقی انسانها باشد اما به عقیده چامسکی آموزش و پرورش در ایالات متحده در خدمت تلقین افکار وابسته به نهادهای ثروت و قدرت است. او نمونه هایی از نظام فکری بسته و حتی بی رحم مدارس در آمریکا را ذکر میکند و نمونه عجیبی از طراحی وام های دانشجویی دانشگاه های آمریکا ذکر میکند که چگونه دانشجو را در مسیر بسته اطاعت از قدرت قرار میدهد:

اگر دانشجو با ۱۰۰,۰۰۰ دلار بدهی از کالج فارغ التحصیل شود. یعنی توی تله افتاده است؛ یعنی گزینه های پیش رویش بسیار اندک است. این بدهی نیز طوری تنظیم شده که دانشجو نتواند آن را بپردازد این یکی مثل بدهی های تجاری یا شخصی نیست که با نپرداختنش طرف مقابل ورشکسته شود. این بدهی تا آخر عمر بالای سرتان است و میتوانند تأمین اجتماعی شما را معلق کنند، پس حالا مجبور هستید خودتان را وقف اطاعت از قدرت کنید.

3. اقتصاد را از نو طراحی کنید.
نئولیبرالیسم کلمه ای است که در توصیف پوست اندازی اقتصاد سرمایه داری به کار میرود. تغییراتی مانند خصوصی سازی منابع ملی کشورها و مقررات زدایی از پیش پای ابرشرکت ها نتایج مکتب اقتصادی شیکاگو به رهبری میلتون فریدمن بود که نه تنها از شیلی تا مصر و اندونزی با بی رحمی فرودستان را له کرد، که حتی در خود ایالات متحده هم موجب فقیرتر شدن فقرا و دامن زدن به ناامنی شغلی کارگران شد. با این حال اگرچه صاحبان شرکتهای بزرگ سود فراوانی از اقتصاد نئولیبرالی بردند اما مردم عادی حتی از خدمات اجتماعی بیشتری هم بهره مند نشدند:

آمریکا یکی از معدود کشورها و قطعاً یکی از معدود کشورهای توسعه یافته است که سیستم حمل و نقل پر سرعت ندارد. از پکن به قزاقستان، قطار پرسرعت هست ولی از نیویورک به بوستون نه. در بوستونی که من زندگی میکنم، بسیاری از مردم به معنای دقیق کلمه، روزانه چیزی حدود سه تا چهار ساعت صرف رفت و آمد میکنند. عجب اتلاف وقت دیوانه واری!

4. دوش مردم را سنگین کنید.
چامسکی نظام مالیاتی ایالات متحده را یکی از پایه های ظلم به طبقات کم درآمد میداند و مینویسد:

قبلا مالیات اغنیا خیلی بیشتر بود. مالیات شرکتها خیلی بیشتر بود. مالیات بر سود خیلی بیشتر بود. و البته مالیات بر دارایی نیز خیلی بیشتر بود. خب وضع عوض شده و اینک حرکت به سوی کاهش مالیات افراد خیلی پولدار است. سیستم مالیاتی طوری بازطراحی شده که مالیات افراد بسیار ثروتمند کم شود و در عوض بار مالیات روی دوش بقیه مردم سنگین تر شود. اینک حرکت به سوی اخذ مالیات از دستمزد و مصرف که شامل همه می شود است و نه اخذ مالیات از سود ـ که خاص ثروتمندان است. این کار تعادل را از بین برده است . اعداد و ارقام تکان دهنده اند.

5. به همبستگی مردم حمله کنید.
مردم اگر به حال خود رها شوند این وضعیت تبعیض آمیز را تحمل نمیکنند. مردم برنمیتابند که حقوقشان نادیده گرفته شود و خدمات اجتماعی پایینی دریافت کنند. بنابراین اندک اندک با هم متحد میشوند، گروه و اتحادیه تشکیل میدهند تا همبستگی شان را حفظ کنند. تامین اجتماعی یکی از سازوکارهای عمومی است که بر اساس اصل همدلی و همبستگی مردم بنا شده است اما به نظر چامسکی اربابان ثروتمند همبستگی مردم را دوست ندارند. بنابراین در دهه های اخیر نظام آموزش و پرورش و تامین اجتماعی در آمریکا مدام مورد حمله خصوصی سازی قرارگرفته و نتایج مخربی به ضرر مردم عادی به بار آورده:

آمریکا یکی از معدود کشورها و قطعاً یکی از معدود کشورهای توسعه یافته است که سیستم حمل و نقل پر سرعت ندارد. از پکن به قزاقستان، قطار پرسرعت هست ولی از نیویورک به بوستون نه. در بوستونی که من زندگی میکنم، بسیاری از مردم به معنای دقیق کلمه، روزانه چیزی حدود سه تا چهار ساعت صرف رفت و آمد میکنند. عجب اتلاف وقت دیوانه واری!

6. کنترل مقررات را به دست بگیرید.
همان طور که ذکر شد "مقررات زدایی" یکی از مهمترین اصول نئولیبرالیسم است. با کم کردن مقررات میتوان راه ابرشرکتها را برای سودهای هنگفت، معافیت های مالیاتی و دریافت کمک های دولتی بیشتر هموار کرد. به این ترتیب در حالی که قوانین بی رحمانه بازار آزاد بر مردم معمولی و شهروندان سطح پایین حاکم است، سرمایه داران با قوانینی سهل گیرانه روبرو هستند. یک بام و دو هوایی باورنکردنی:

کمک های دولتی فقط مخصوص ثروتمندان است، فقیران باید بگذارند اصول بازار حاکم باشد و از دولت انتظار هیچ کمکی نداشته باشند. بپذیرند دولت خودِ مشکل است، نه راه حل. نئولیبرالیسم یعنی این. نئولیبرالیسم یک چهره دوگانه دارد که ریشه در تاریخ اقتصاد دارد: مجموعه قوانینی برای ثروتمندان؛ مجموعه قوانینی خلاف آن برای فقیران!
.
<a href="mehrnews.com/x33VJk">
متن کامل این ریویو را در خبرگزاری مهر بخوانید</a>
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.