یادداشت علیرضا نژادصالحی
1402/3/24
4.0
4
داستان این کتاب چیست؟ کونیهیکو هیداکا که نویسندهای پرفروش است، تصمیم دارد به همراه همسرش به ونکوور کانادا مهاجرت کند، اما به طرز فجیعی شبانه در خانهاش به قتل میرسد. او در حال تکمیل فصل آخر جدیدترین رمانش بوده که دوستش اسامو نونوگوچی و ری (همسر مقتول) جسدش را در اتاق کارش پیدا میکنند. شاید فکر کنید مثل اکثر رمانهای این ژانر تا صفحات پایانی قرار است دنبال قاتل بگردید و مدام بین مظنونین دو به شک شوید و از رو دست خوردنهای متوالی از نویسنده کیفور شوید. اما اینطور نیست. نقطهی قوت رمان کیگو هیگاشینوی ۵۱ ساله دقیقا همینجاست. قاتل خیلی زود پیدا میشود! گره داستان انگیزهی قتل است که تا یک چهارم پایانی کتاب آشکار نخواهد شد. رمان در خلق شخصیتها و روانشناسی آنها به شدت قابل تحسین است. رمان دو راوی دارد: یکی نونوگوچی (که خود نویسنده است) و دیگری کاراگاه کاگا (که از همکلاسیهای سابق مقتول است). داستان با یادداشتهای این دو شخصیت دربارهی قتل پیش میرود. این کتاب فراتر از یک رمان جناییست و تمام جنبههای روانی، عاطفی و رفتاری قاتل را مورد بررسی قرار میدهد. یادداشتهای مثل تکههای پازل پراکنده هستند و اگر خواننده هم مثل یک کاراگاه آنها را بخواند لذت زیادی را تجربه خواهد کرد. خواندن این کتاب را به شدت برای طرفداران این ژانر توصیه میکنم. بیدلیل نیست که این کتاب فینالیست جایزه ادگار بوده است!
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.