یادداشت dream.m
1404/4/22
من معمولا خیلی غرق فضای درونی کتاب ها نمیشم و با شخصیت های کتاب ها همذات پنداری نمیکنم. چون مثل وقتی که فیلمی رو میبینیم و میگیم «این فقط یه فیلمه ، گریه نکن»، توی کتاب ها هم فاصله مو با داستان حفظ میکنم و سعی میکنم از دورتر بایستم و شاهد اتفاقات باشم. اما حداقل توی دوتا رمان نتونستم این کار رو بکنم و از نظر احساسی به شدت درگیر شخصیت ها شدم . اولی « رمان در جستجوی زمان از دست رفته» بود ، تا اونجا که تا ماهها به افق خیره میشدم و یاد صحنه ای از داستان میفتادم و لحظه ای پروستی رخ میداد. و دومی رمان «کلیدر» هستش که درست از اولین پاراگراف های جلد اول من رو اسیر خودش کرد و مثل سیاهچاله کشید داخل ، و حدس میزنم تا ماهها درون من یا من درون اون زندگی کنیم. حتی اگه با آقای دولت آبادی اختلاف نظر داشته باشم و همچنین طبق گفته بعضی ها یک بخشی از کتاب تقریبا فتوکپی کتاب «آزادی یا مرگ» کازانتزاکیس بوده باشه یا دولت آبادی یک فصل رو کلا از «صد سال تنهایی» مارکز اسکی رفته باشه و یا این کتاب یک تقلید دست چندم از «دون آرام » شولوخوف باشه، من دوستش داشتم و دارم و خواهم داشت. این کتاب با اون حماسه باشکوه اش و شخصیت های واقعی اش جوری در قلب من نشست ، درست کنار درجستجو، و اثری روی روحم گذاشت که فکر نمیکنم کتاب ایرانی دیگه ای بتونه جاش رو بگیره یا اثرش رو کم رنگ کنه. ..... من تمام کتاب رو صوتی گوش دادم که میتونم ادعا کنم بهترین و تمیزترین اجرای صوتی زندگیم بود که شنیدم و مطمعن هستم توی جذابیت کتاب هم تاثیر زیادی داره و همین باعث شد بیشتر هم از مجموعه ای به این بزرگی لذت ببرم. و خب البته آنقدر خوشبخت بودم که همه نسخه های صوتی رو بلافاصله بعد از انتشار هدیه گرفتم و بلافاصله هم شروع به شنیدن کردم و شد عیش مدام. ....... راستش تصمیم گرفتم که تا وقتی نویسنده کتاب زنده اس،  بیخیال خرید نسخه چاپی بشم ولی نمیدونم چقدر میتونم جلوی نفس اماره رو بگیرم، بخصوص که هر روز هم کتاب گرونتر میشه و اگه همین الان کتابی که لازم نداری رو هم بخری، بردی!
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.