یادداشت

سال بلوا
        اولین باری بود که کتابی از #عباس_معروفی می‌خواندم. 
بدون تعارف اوایل کتاب هم گیج شدم و هم خوشم نیامد. ولی با خودم گفتم بگذار یک فرصت دیگر به کتاب بدهم _شاید هم به خودم_ هر چه جلوتر رفتم بیشتر دستگیرم شد که در داستان چه خبر است.
داستان دختری به نام نوش‌آفرین که در اواخر سلطنت رضا شاه، وقایع شهریور بیست و سال‌های جنگ جهانی دوم اتفاق می‌افتد.
نکته جالب کتاب اینجاست که، کتاب 7 بخش است یک بخش را نوش‌آفرین روایت می‌کند و بخش دیگر را نویسنده. که من را یاد کتاب #من_او #رضا_امیرخانی انداخت.
داستان کتاب درباره‌ی دختری است که عاشق پسری به نام "حسینا"شده است ولی به دلایلی مجبور به ازدواج با شخص دیگری می‌شود. در دل این داستان داستان‌های دیگری هم مطرح می‌شوند که مخاطب را به دنبال خود می‌کشاند. و قسمت جالب دیگر اینجاست که روند داستان همراه با افسانه ها پیش می‌روند. و این همانطور که پشت جلد هم یادآور شده این ترکیب واقعیت با افسانه تبحر نویسنده است.
فضای داستان غمناک است. حکایت از روزگاری دارد که قحطی آمده، کسی با کسی کاری ندارد و هرکس به فکر خودش است، و مهم تر اینکه به زنان اهمیتی داده نمی‌شود. ظلم و کم توجهی به زنان در آن روزگار به خوبی به تصویر کشده شده. توصیفات شرایط و اوضاع بسیار ناب و بکر است.
      

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.