یادداشت نعیمک
4 روز پیش
نمیشود بدون حرف زدن از آلنپو وارد ماجراهای لاوکرفت شد. سنت نوشتاری هر دو تقریباً شبیه هم هست. انگار چیزی ورای این دنیای مادی وجود دارد که ما آن را نمیشناسیم و همین موجب ترس ما است. جادوی سیاه، خدایان، علوم غریبه، زنده شدن مردگان و هر چیز دیگری که انگار با علم ما همسان نیست. و ترس اصلی داستانهای لاوکرفت هم همین است و برای همین هم ماندگار است. برعکس داستانهای ترسناک دیگر، ما از این که «نمیدانیم» چه اتفاقی برایمان میافتد و با چه روبرو هستیم میترسیم. شبیه گم شدن در دل شهری غریبه، ترس از تاریکی و ... این ترسها با ترس از موش یا غول یا هیولا فرق دارند. داستانهای لاوکرفت کوتاه هستند و خیلی سریع ماجرا را میگوید و از آن میگذرد. انگار بهتزده میمانی که چه شد! یا چرا یکهو تمام شد! ویژگی دیگر لاورکرفت خلق موجودات خداگونهای است که حالا دیگر از خود لاوکرفت هم مشهورتر هستند (مثل کطولحو). خواندن آثار لاوکرفت دنیایی وهمناک از سطح زیرین زندگی ما است. وقتی وقایعی پیش میآید که نمیدانیم از چه قرار است و انگار کسانی هم که میدانند جرئت بازگو کردنش را ندارند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.