یادداشت راضیه بابایی
1403/6/17
بالاخره تمام شد! فکر کنم دی ماه سال گذشته شروع به خواندن این کتاب کردم تا خوراک نوشتن داستان خاتم شود ولی نشد که بشود. باری بود بر دوش که توانستم زمین بگذارم. مسئله سر سواد جناب رفیع نیست. نویسندهای با این حد تسلط در حوزه تاریخ اسلام، علوم دینی، شعر و دایره واژگانی بسیار گسترده ، کم دیدهام. مسئله بر سر محتوا هم نیست. عطر خوش محمدی از لابه لای سطور کتاب خواننده را مست میکند. بالیدن و فخر فروشی دارد داشتن چنین پیامبری. مشکل اصلی کتاب بر سر زبان متن است. از نویسندهای که سابقه نگارش در مطبوعات را دارد، این سبک نوشتن واقعا دور از انتظار بود. اول اینکه لحن طنز ایشان سبب شده بود بسیاری کنایهها داخل پرانتز بیاید که ذهن را موقع خواندن و دریافت معنا آزار میداد. طنزهای ایشان گاهی به درستی برای خواننده فهم نمیشد. بازی با کلمات و عبارات به علت تسلط نویسنده به کلمه، بسیار زیاد بود، واژگان عربی و عبارات عربی به وفور در متن کتاب یافت میشد. جملات بسیار طولانی بود و... دیگر نگویم که دریافت معنا از چنین متنی چه قدر سخت است. کاش نویسنده همین محتوا را ساده و سر راست در دویست صفحه میگفت و تمام میکرد. چه لزومی به ۵۰۰ و خوردهای صفحه نوشتن بود؟! نویسنده شعر را خیلی خوب می فهمید و چه شعرها و حکایتهای بدیعی در متن به کار میبرد، بی نظیر! لذت میبردم از خواندن اشعار. ولی چه فایده که متن اصلا روان نبود. البته در بخشهای مختلف اثر، سختی و دشواری متفاوت بود. در سفر به اروپا و آسیا ساده تر و در بخشهای نظری بعدی، دشوار بود. با تمام ارزشمندی متن(صد حیف ) این کتاب را به کسی توصیه نمیکنم چون نمیخواهم خوانندگان یادداشت کتاب را تهیه کنند و بخوانند و مرا مورد التفات قرار دهند! در پایان از تمام عالمان محترم درخواست میشود که به نحوه نگارش کتابهای پر مغزشان، دقت زیادی کنند تا محتوای خوب قربانی متن کسالت بار نشود.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.