یادداشت مهتاب صانعی

سیرک شبانه
        خب 
اول بگم این ها همه احساس و سلیقه من در مورد کتابه و ممکنه برای شما صادق نباشه:
 قبل از اینکه بخوام در مورد کتاب و نظرم در موردش حرف بزنم میخوام در مورد ترجمه های کتاب صحبت کنم (چون یکی از دغدغه های اصلی همیشگی خودم هستش). نمی دونم در کل چند تا انتشارات این کتاب رو منتشرکردن و چند ترجمه داره، طاقچه سه تا از ترجمه هاشو منشتر کرده که من اصلا اطلاعی از ترجمه خانم طیبه شیخی و انتشارات آوای منجی ندارم ولی در مورد مقایسه ترجمه نشر میلیکان با ترجمه آقای محمدرضا شفاهی و نشر ایران بان با ترجمه خانم رفیعی صحبت کنم. 
من هردو کتاب رو در طاقچه داشتم و بعضی قسمت ها رو از هر دو کتاب و بعضی از قسمت هارو از یکی از کتاب ها میخوندم.
ترجمه خانم مریم رفیعی در بعضی قسمت ها ممکنه مفهوم تر از ترجمه آقای شفاهی باشه که البته بعضی جاهایی در ترجمه وجود داشت که من متوجه ترجمه خانم رفیعی نشدم و بعد از خوندن ترجمه آقای شفاهی برام روشن شد.
ولی در مورد حذفیات وای نگم براتون. ترجمه خانم رفیعی خیلی از قسمت های مختلف  داستان کاسته و بعضی جاها رو تغییر داده که من اعصابم خورد میشد و این قسمت ها رو از ترجمه آقای شفاهی میخوندم.خلاصه بگم من ترجمه آقای شفاهی نشر میلیکان رو ترجیح دادم. روان بودنش بد نبود و حذفیات واقعا خیلی کمتری داشت. 
راستش نمی دونم اینا به مترجم برمیگرده یا انتشارات (فکر کنم به هردو) ولی من قبلا دوتا کتاب از خانم رفیعی خونده بودم و سر همین اول خواستم با ترجمه خانم رفیعی کتاب رو بخونم ولی بعد از مقایسه این دو تا ترجمه دارم فکر می کنم برم اون کتاب های قبلی که با ترجمه خانم رفیعی خونده بودم رو هم دوباره با یک ترجمه دیگه بخونم.

خب در مورد داستان. من تا لحظه آخر میخواستم به کتاب 5 ستاره بدم و لحظه آخر احساس کردن حسم نسبت بهش 4 ستاره است( آخر یاداشت اشاره می کنم که چرا 4 ستاره دادم، نمی خوام اسپویل بشه). 
فضای داستان خیلی کلاسیکه یه حس کلاسیک خیلی قشنگ داره. منو یاد فیلمای قدیمی مثل بربادرفته و کازابلانکا و حتی شهرزاد  میندازه ( حس همون تیکه هایی که از فیلم ها  دیدم با حس کتاب یکی بود تقریبا). 
توصیفات خیلی زیاده و فکر میکنم نویسنده سعی کرده خواننده رو واقعا وارد فضای داستان کنه. من این رو حسن کتاب میدونم گرچه شاید یه جاهایی خسته کننده بشه ولی اینکه واقعا خودت رو در محیط احساس کنی مزیتیه که این کتاب داشته و به نظرم با توجه به داستان کتاب لازم بوده. خلاصه اگر حس می کنید خیلی حوصله توضیحات زیاد رو ندارید شاید براتون خسته کننده باشه.
اوایل کتاب روند داستان یکم ملو و کند پیش میره یعنی از همون اول کتاب نوید یک بازی و رقابت به شما داده میشه ها ولی انگار هرچی پیش میری نمی رسی و برای من حس کنجکاوی در مورد نتیجه همین رقابته که باعث میشد کتاب رو زمین نزارم با اینکه داستان خیلی آروم پیش میرفت.
داستان هیجان زیادی نداره اگر دنبال فانتزی پرهیجان هستید بهتون توصیه نمی کنم ولی اگر مثل من گاهی تنها چیزی که نیاز دارین یه ملودارمه پر احساسه کتاب گزینه خوبی براتون خواهد بود. (گرچه واقعیش من انتظارم از کتاب بیشتر بود.)
خب در مورد اینکه چرا 4 ستاره دادم و 5 ندادم (شاید اگر نمی خواین اسپویل بشه داستان براتون بهتر باشه این قسمت رو نخونید).
گفتگوی آخر ویجت و مرد خاکستری پوش و همچنین پاپت و شاندریش بعد از مشخص شدن نتیجه بازی خیلی طولانی شد یه جورایی خسته کننده و من خیلی هم در مورد ویجت و مرد خاکستری پوش نفهیدم چی شد. یه جورایی حس کتاب رو برای من کم کرد. خلاصه بگم که بعد از خوندن کتاب اون حس جادویی که انتظار داشتم رو نگرفتم.

ممنون اگر تا آخر یادداشت من رو همراهی کردین.
      
419

20

(0/1000)

نظرات

من میلکان خوندم و واقعا دوستش داشتم.
و‌به جای اون finally اول هر چند که خوش اواست، درنهایت بلاخره، سرانجام، قشنگ تره.🌹
1

2

بله درسته قطعا بالاخره و سرانجام قشنگ تره ولی من اون لحظه که داشتم می‌نوشتم اون چیزی که تو ذهنم بود نوشتم و از اونجایی که گاهی پیش خودم اینطوری میگم اینطوری نوشتم. 
ممنونم از پیامتون🙏.  

0