یادداشت یاسمین فلاحتی
1403/10/9
تاریک ماه، نوشته منصور علیمرادی. روایت آوارگی و دلدادگی است. در این داستان با میرجان همراه میشویم و با او از بیابانها و دهها و کوهستانها گذر میکنیم و برای بقا، تلاش. مردی عاشق پیشه که در مقابله با سرنوشتش مغلوب شده و نمیتواند سربلند از بازی آن بیرون بیاید. این داستان، روایت جور رفته بر انسان است. انسانی که رویدادهای ناگهانی زندگی، او را بی آن که بتواند بر آنها چیرگی یابد به سمت نابودی سوق میدهد. "میرجان" نه قهرمان است، و نه قرار است که باشد. نه اهل رشادت و شجاعت است و نه به دنبال اسطوره شدن و ستایش. عشق و وهم، ترس و تنهایی، آوارگی و اضطراب، تخیل و تردید، شخصیت اصلی این رمان را در نهایت به پرتگاهی هولناک سوق میدهند که خود او هیچ دخالتی در ایجاد موقعیتهایی که برایش پیش آمده است، نداشته است. او مردی عادی است که برای زندگی اش میدود. برای زندگی اش میگریزد، به کوه و کمر میزند، تیر میخورد و تیر میاندازد. میرجان مردی معمولی است، که برای زندگی اش میمیرد. میرجان نماینده انسان است و داستانش، داستان رنج انسان... . ✍️ادامه نوشته من رو در مجله الکترونیکی evev.ir دنبال کنید.❤️
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.