یادداشت مریم جلیلی🇵🇸
1404/4/14
نمیدونم اصلا باید از کجا شروع کنم و چجوری یه یادداشت کلی درباره این کتاب نویسم دقیقا سفرنامه بود، اشتباه من این بود که فکر میکردم توی یک بازه کوتاه کتاب رو تموم میکنم و رویداد ها، اسم ها و مکان هاش توی ذهنم میمونه. اما بنا به دلایلی خوندن و تموم شدنش به درازا کشید و رشته داستان یک جاهایی از دستم در میرفت چون اطلاعات صفحات قبل تا حد زیادی از ذهنم پاک شده بود. شاید در آینده این کتاب رو با دقت بیشتر و ساختن و نوشتن یه نقشه راه، مجدد بخونم، اون موقع سرچ های اینترنتی و اطلاعات این کتاب ممکنه خیلی بیشتر و بهتر دست به دست هم بدن تا یه ساختار نسبی از گروهک های تکفیری توی ذهنم شکل بگیره شاید هم تا اون موقع کتاب های مرجع و منسجم تری برای دونستن درباره رویداد های دهه ۹۰ پیدا کردم و این برنامه منتفی شد. پیشنهادم اینه شما هم اگه واقعا این موضوع براتون جذابه و قصد خوندن این کتاب رو دارین از اول همین کار رو انجام بدین. اما درباره راوی کتاب باید بگم که از گزاره های درست و غلط توی ذهنش یه جاهایی نتیجه های درست میگرفت و یه جاهایی هم نتیجه های اشتباه. قبل از خوندن کتاب فکر میکردم بودن در بین گروهک های تکفیری باعث بشه کلا از عقاید اونها زده بشه و یک جایی به مسیر درست و اسلام ناب با شیوه درست اجرا برسه اما خب آخرش اینجوری نبود. راوی اذعان داشت اون ته ته قلبش همیشه مسلمون بوده و هست اما خب حقیقت این بود که تو اردوگاه های افغانستان آب نزدیکش نبود وگرنه شناگر ماهری بود انگار که کل اسلام برای اون توی جهاد و نماز جمعه خلاصه شده بود.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.