یادداشت سمیرا
1404/4/13
واقعاً از اون کتاباست که با خوندن صفحهی اولش، دیگه نمیتونی زمینش بذاری. برای من یکی، بهترین و هیجانانگیزترین کتاب جنایی-معماییای بود که تا حالا خوندم. دن براون فقط یه داستان ننوشته، انگار یه سفر رازآلودِ تاریخی راه انداخته که وسطش هم مدام داری فکر میکنی، هم هیجان داری، هم یاد میگیری. راز داوینچی فقط یک رمان جنایی معمایی نیست؛ یک تور تمامعیار از دل تاریخ هنر، مذهب و اسطوره است که با هوشمندی و جسارت نوشته شده. دن براون در این کتاب مرز بین داستان و واقعیت را چنان باریک و ماهرانه ترسیم میکند که خواننده مدام بین «آیا واقعاً اینها حقیقت دارند؟» و «این فقط یک تخیل هنرمندانهست؟» معلق میماند. ماجرا با قتلی در موزهی لوور آغاز میشود؛ قتلی مرموز و عجیب که در دلش سرنخهایی نهفته از رمزها، نمادها و ارجاعات تاریخی. شخصیت اصلی داستان، رابرت لنگدن، استاد نمادشناسی مذهبی، همراه با یک رمزگشا، وارد یک مسیر پر پیچوخم میشود که پای کلیسا، انجمنهای مخفی، شاهکارهای داوینچی و مفاهیم فراموششدهی تاریخ را به ماجرا باز میکند. آنچه این کتاب را خاص میکند، نهفقط داستانسرایی پرتعلیق آن، بلکه حجم بینظیر اطلاعات تاریخی، هنری و مذهبیایست که در بطن روایت تنیده شده. از تابلوی شام آخر داوینچی گرفته تا معماری کلیساهای قدیمی و رموز پنهان در آثار هنری — براون مخاطب را وادار میکند که فراتر از سرگرمی، کنجکاو شود، تحقیق کند، و دوباره به «روایت رسمی تاریخ» شک کند. برای من، راز داوینچی یکی از درگیرکنندهترین تجربیات کتابخوانیام بود؛ هر سرنخ، هر اشاره و هر فصل، مرا بیشتر در خودش فرو میبرد. بارها حین خواندن کتاب، متوقف میشدم تا دربارهی نمادها یا آثار هنریای که ذکر شده بود، بیشتر بخوانم. انگار کتاب، خود تبدیل به دروازهای شده بود به دنیای تازهای از آگاهی و شگفتی. بدون اغراق، یکی از اون کتاباست که تمومش میکنی و بلافاصله دنبال کتابای دیگهی نویسندهش میگردی. امتیاز کامل و حتی بیشتر، حقشه.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.