یادداشت

ابریشم
        به نام او

ایتالیایی‌ها را خیلی دوست می‌دارم، از تمام کشورهای اروپا مشتاق‌ترم که ایتالیا را ببینم. در ادبیات هم یاد ندارم اثری از نویسندگان این کشور خوانده باشم و خوشم نیامده باشد بلکه از هر نویسنده بیش از یک اثر خوانده‌ام. ایتالو کالوینو، ناتالیا گینزبورگ، جووانی گوارسکی، پیرو کیارا، چه‌زاره پاوه‌زه و حالا السّاندرو باریکّو

مدتها بود که می‌خواستم این دو اثر کم‌حجم از باریکّو را که پیش از این خریده بودم، بخوانم. سالها پیش زمانی که فیلم‌بین بودم افسانه هزار و نهصد از جوزه‌په تورناتوره را دیده بودم و از آن خوشم آمد بود. خواندن نووه چنتو یا همان افسانه هزار و نهصد خاطره آن را زنده کرد، البته کتاب را بهتر دیدم حکایتی جذاب و پر کشش که لحظات غافلگیرکننده زیادی دارد، می‌گویم حکایت چرا که ایتالیایی‌ها به جای رمان‌نویس و داستان‌پرداز قصه‌گو هستند، ایتالیایی‌ها توانسته‌اند به سنت دیرپای داستان‌گویی خود رنگ و طرحی نوین بدهند و آثاری جهانی خلق کنند، کاری که به نظر بنده ما ایرانی‌ها می‌توانستیم بکنیم و نکردیم به‌جای آنکه هدایت را الگو قرار دهیم اگر راه جمالزاده را ادامه می‌دادیم وضعیتمان بهتر بود، بگذریم. خلاصه نووه‌ چنتو را با ترجمه خوب حسین معصومی همدانی بخوانید حتی اگر فیلم تورناتوره را دیده‌اید.

دومین کتابی که از باریکو خواندم ابریشم بود، اثری که تفاوتی اساسی با نووه چنتو داشت اثری کاملا ساختارمند و فرمالیستی. داستان تاجری فرانسوی که در قرن نوزدهم به‌صورت قاچاقی به ژاپن می‌رود و تخم ابریشم می‌آورد و درگیر ماجرایی عاشقانه هم می‌شود. کتاب از فصلهای کوتاه متعدد تشکیل شده که ضرباهنگ جالب‌توجهی به آن داده است. من ابریشم را بیش از نووه چنتو دوست داشتم و آن را اثر کاملتری دیدم منتها ترجمه نوکنده آن‌قدر بد بود که آن‌طور که باید لذت نبردم. ترجمه‌های دیگر اگر بهتر بود آنها را بخوانید.
تمام.
      
1

20

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.