یادداشت رسول رسولی پور
1400/11/5
5.0
1
از دههی هفتاد میلادی، توجه زیادی به خوانش جدیدی در الاهیات به نام الاهیات روایی بوجود آمد. دو جریان بزرگ این رویکرد، در دو دانشگاه مهم آمریکایی: ییل و شیکاگو شکل گرفت. هانس فرای (از مکتب ییل) در سال ۱۹۷۴ کتابی با عنوان «افول روایت کتاب مقدس» نوشت و نشان داد که چگونه از قرن ۱۶ تا ۱۸ میلادی، بُعد «روایی» کتاب مقدس در پرتو رشد نظریهی معنا- به مثابه- دلالت از دست رفته یا تحریف شده است. فرای اظهار داشت که معنای روایتهای کتاب مقدس، بیش از پیش، در واقعیت دلالتِ تاریخی آنها، یعنی در حالات تجربی اموری نهفته است که مطابق واژهها هستند. به گفتهی فرای، «مبالغه نیست که بگوییم عقبگرد بزرگی در کل تفکر الاهیاتی روی داده است؛ تفسیر به جای آن که وارد کردن جهانی دیگر به درون حکایت کتاب مقدس باشد، امری جز دادن حکایت کتاب مقدس درون جهانی دیگر با حکایتی دیگر نبود». اما کار جالب در این حوزه را جیمز مککلندون (از انجمن الاهیاتی کالیفرنیا) کرده است که به تدوین زندگینامه به مثابه الاهیات روی آورده است! به باور مککلندون، باورهای الاهیاتی در بافت زندگی ما ریشه دارند. ما باورهای فرد را با فهم حکایت زندگی وی کشف میکنیم. مفاهیمی چون رحمت و شجاعت تنها هنگامی معنا دارند که در بافت زندگینامهای مانند زندگینامهی مارتین لوتر کینگ و ... مشاهده شوند. آنچه نقل شد، از کتاب «فلسفه زبان دینی»، نوشتهی جان استیور بود. اما به نظر من جهان با همهی اجزا و دورههای تاریخیاش، یک «کلان روایت» است و حضور هر یک از ما انسانها در جهان، بخشی از آن ماجرای بزرگ است که تنها با آگاهی خودمان بر آن، «خوانده» میشود.
5
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.