یادداشت
1401/10/14
شاید عنوان کتاب این احساس رو به آدم بده که این کتاب مناسب پدر مادرهاییه که از کوره در می رن(هر پدر مادری حداقل یه بار این اتفاق براش میفته) و دنبال روش هایی برای کنترل خشم هستن و این کتاب میخواد بهشون این آموزش رو بده یا اینکه به پدر مادرها بیاموزه چطور بچه هاشون رو تربیت کنن که نیازی به فریاد زدن نباشه من وقتی سراغ این کتاب رفتم مستاصل بودم. از نخوابیدن های بچه 9 ماهه ام و فشار جسمی و روانی که متحمل می شدم و پر از احساس خشم و درک نشدن بودم و توی این روند 4 ماهه که خوندن این کتاب طول کشید من واقعا رشد کردم. و حرفی که نویسنده دنبالش بود رو فهمیدم. والد هوشمندتری شدم. کمتر تو دامهای احساسی می افتم. خونسرد تر شدم. مهربان تر شدم. با خودم مهربان تر شدم. آموتم که باید به خاطر بچه م خدم رو دوست داشته باشم. عذاب وجدان نداشته باشم. آموختم که در لحظه های شروع بازی های کچ خلقی و لج بازی بچه دست کش مبارزه رو برندارم. مسلط باشم و جالب ایجاست که کتاب هیچ راهکار عملی مستقیمی برای هیچ کدام از این اتفاق ها نداشت. فقط تاکیدش بر نگاه کردن به افت و خیز های فرزندپروری و چالش ها به عرصه ای برای رشد بود و اینکه برای خودمون وقت بذاریم تا روان آرامتری برای والد بودن داشته باشیم. به بچه هامون حریم بدیم و نخوایم بار همه ی کرهای اونها رو به دوش بکشیم. خوندنش قطعا تجربه ی خوبی خواهد بود
2
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.