یادداشت معصومه توکلی
1402/1/30
چهار ستاره به خاطر داستان اوّل، به خاطر معصومیت تحمّلناپذیر کنت و بیشتر از همه به خاطر آن سه-چهار خط توصیهاش به وینست: «... ولی اگه تو میتونی این چیزها رو از خودت دربیاری، چرا یه چیزی از خودت درنمیآری که خوب باشه، میدونی؟ منظورم اینه که کاش یه چیزی از خودت درمیآوردی که خوب باشه. چیزهای خوب هم اتّفاق میافتن. تو میتونی را جع به چیزهای خوب بنویسی، منظورم آدمهای خوب و این جور چیزهاس. ای بابا، وینست!» سه-چهار خطی که انگار مخاطب اصلیاش خود سلینجر بوده است. او باید این حرفها را از کنت میشنیده. و شنیده که اگر نشنیده بود، تهِ تهِ قصّههاش این معصومیت و این «خوب»ی عمیقِ به ظرافت در قالب کلمات گنجیده موج نمیزد... همیشه راضی بودم ازش به خاطر این که در قصّههاش بی«طرف» نیست. نظارهگری خنثی نیست که فقط آنچه میبیند را برای من و تو تعریف کند. آنطور که مثلاً کارور یا یودیت هرمان این کار را میکنند. و امروز از همیشه راضیترم. به خاطر پردهبرداری از کنت -یا آنطور که پیشترها باهاش آشنا شده بودیم: الی- با آن حجم از خوبی که هرگز تصویر کردنش از آدمهای بیطرفی مثل کارور برنمیآید. من هم طرفِ هولدن و کنتام.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.