یادداشت

مگر چشم تو دریاست! روایت مادر شهیدان محمد، عبدالحمید، نصرالله و رضا جنیدی
        ‍ کتاب مگر چشم تو دریاست خاطرات انسیهجنیدی مادر شهیدان محمد، عبدالحمید، نصرالله و رضا جنیدی و همسر آیت‌الله جنیدی است.در فصل اول ، جواد کلاته عربی نویسنده‌ی کتاب، از سالهای بزرگسالی این بانو، بعد از ازدواجش روایتی کوتاه دارد و پس از آن به گذشته بر می‌گردد و زندگی خانم جنیدی را از کودکی روایت می‌کند.  روایت، از جهت جنس تجارب زیسته، برای مثل جوان جدید تازگی دارد، هم نسل‌های من شاید بعضی موارد را از مادربزرگ‌های خود شنیده باشند اما برای نسل جدید، سبک زندگی آن دوران عجیب و جدید است.  با این همه، نویسنده، گویی تلاش داشته که بی کم و کاست و گاه حتی ویرایش،سخنان این بانو را منعکس کند، به صورتی که خواننده گاه حس می ‌کند که متن مکتوب مصاحبه را مطالعه می‌کند. گریزهای که به آینده،در میانه روایت این بانو زده می‌شود، درست شبیه گریز‌هایی است که افراد، میان تعریف خاطرات خود به گذشته و آینده می‌زنند، بی‌هیچ تلاشی برای اینکه جذابیت یا اصول روایت‌نویسی را به آن اضافه کند. و همین باعث می‌شود هنگام خوانش کتاب، از خود بپرسیم:«جایگاه نویسنده، در این روایت، کجاست؟
با توجه به این که این کتاب، قبل از #نشر_ایران، قبلا توسط دو نشر #روایت_فتح و #نشر_شهید_کاظمی چاپ شده ، این حجم از اشکالات در علائم نگارشی و مسائل ویرایشی جای تعجب دارد.
نام بخش‌های کتاب، هم‌نوا با نام کتاب است و نام کتاب بسیار زیبا و به جاست.
اگرچه این کتاب، از لحاظ فرم روایت، بسیار ضعیف است اما به جهت غنای تجربه زیسته‌ی بانو جنیدی، بسیار ارزشمند است و همین محتوای غنی، تحمل تاب آوری در برابر ضعف نوشتاری روایت را در خواننده افزایش می‌دهد. به این جهت خواندن این روایت را، اگر اهل تحمل هستید، توصیه می‌کنم.


      

10

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.