یادداشت ملیکا خوشنژاد
1403/8/27
4.0
14
«اینک عالیترین نشانهٔ سبکمغزی آدمی؛ ما، هرگاه کارها را به کام خود نیابیم، و آن هم ای بسا که نتیجهٔ فزونخواهی خود ما در رفتار و کردارمان باشد،- گناه ناکامیهایمان را به گردن خورشید و ماه و ستاره میاندازیم؛ تو گویی رذیلم به اضطرار و دیوانهایم به اجبار آسمانی؛ اگر پست و دزد و دغلکاریم، از غلبهٔ تأثیرات فلکی است، و اگر میخواره و دروغگو و زناکاریم، از آن است که محکوم ارادهٔ زورمند سیارگانیم؛ و این خواست خدایی است که همهٔ بدیها را در ما زورچپان کرده است.» ما سادهلوحانه فکر میکنیم و طبعاً انتظار داریم تا همهچیز در زندگی انسان بر پایهٔ قانون علیت پیش برود، اما «شاه لیر» تراژدی وارونگی علیت دستکم در سطحِ زندگی انسانی است؛ تا نشانمان دهد اتفاقاً همهچیز درست عکس آنچه انتظارش را داریم پیش میروید: سلام آقای هیوم! شکسپیر انگار میگوید دقیقاً برخلاف آنچه تصور میکنی، اتفاقاً در بیشتر مواقع آدمهای خوب آخرش میمیرند و همهچیز برایشان بد پیش میرود و هیچچیز خوبی در انتظارشان نیست. شاه لیر در پایان و وقتی در وضعیت روانی آشفتهای قرار دارد به بینش دست پیدا میکند و گلاستر وقتی نابینا میشود حقیقت را درمییابد. حضور در غیاب ممکن میشود و از هیچ چیزی به وجود میآید؛ در جنون آگاهی و در نابینایی بینایی ممکن میشود. اما درست برعکس، در سطح طبیعت، قانون علیت بدون در نظرگرفتن شرایط انسانی پیش میرود؛ یعنی مهم نیست تو حالت خوب است یا بد، اگر بنابر قانون طبیعت الان شرایط پدید آمدن طوفان برقرار باشد، طوفان به پا خواهد شد – چه تو در وضعیتی باشی که بتوانی از خودت در برابر این طوفان محافظت کنی چه نه. و این طوفان هیچ معنایی برای انسان ندارد، صرفاً قانون طبیعت است. نه پای معجزهای در میان است نه پای تنبیهی آسمانی: سلام آقای اسپینوزا!
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.