یادداشت علیرضا فراهانی

        هنگامی که مطالعه می‌کنیم، در واقع به جای خود، به افکار شخص دیگری گوش می‌دهیم و تنها جریان ذهنی او را تکرار می‌کنیم.

در این حالت، بخش عمده‌ای از تفکر به عهده‌ی آن شخص است. بنابراین، ممکن است فردی که بیشتر روز را صرف مطالعه می‌کند و در فواصل آن وقت خود را به کارهای بی‌فکر می‌گذراند، به تدریج توانایی خوداندیشی‌اش را از دست بدهد.

مطالعه‌ی مداوم و زیاد، به ویژه بدون تفکر عمیق، می‌تواند باعث خمودگی ذهنی شود. زیرا این نوع مطالعه، ذهن را بیشتر از کارهای دستی خسته می‌کند؛ چرا که کار دستی حداقل به فرد اجازه می‌دهد تا افکار شخصی خود را داشته باشد. مانند فنری که تحت فشار مداوم جسم خارجی خاصیت ارتجاعی خود را از دست می‌دهد، ذهن نیز تحت فشار مداوم افکار دیگران دچار رکود می‌شود.

با تزریق بیش از حد اطلاعات به ذهن، آن را مسدود کرده و از کار می‌اندازیم. هر چه بیشتر مطالعه کنیم، کمتر از آنچه که خوانده‌ایم در ذهن باقی می‌ماند؛ زیرا چنین ذهنی مانند لوحی است که بارها و بارها بر روی آن نوشته شده است. اینگونه است که تفکر به دشواری امکان‌پذیر می‌شود.

بنابراین، به نظر ما هنر نخواندن اهمیت زیادی دارد. نباید صرفاً به دلیل اینکه یک کتاب خاص در حال حاضر توجه عمومی را جلب کرده است، به مطالعه آن پرداخت.

تألیفاتی چون رمان‌ها و شعرها که ناگهان سر و صدایی به راه می‌اندازند و ممکن است در سال اول انتشار به چاپ‌های متعددی برسند، معمولاً برای مخاطبان سطحی نوشته می‌شوند.

تنها باید زمان محدودی را به مطالعه اختصاص دهیم و آن هم آثار اندیشمندان بزرگ، کسانی که بر مردان تمامی دوران‌ها تأثیر گذاشته‌اند و آوازه‌شان همه را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

نگویید که می‌توان کتاب‌های بی‌ارزش را خواند و در عین حال به مطالعه کتاب‌های ارزشمند نیز پرداخت؛ زیرا کتاب‌های بد سمّ روح هستند و ذهن را نابود می‌کنند. شرط مطالعه‌ی کتاب خوب، نخواندن کتاب بد است؛ زیرا زندگی کوتاه است و فرصت و توان ما محدود.
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.