یادداشت ایمان نریمانی
1401/10/10
یکی از اولین چیزهایی که با خواندن کتابها در نظرم تداعی میشود، تلاشی است که برای به دست آوردنشان میکردم. نه برای داشتنشان، این را یادتان باشد، بلکه برای در دست گرفتنشان. از لحظهای که اشتیاق امانم را میبرید، جلوِ رویم فقط و فقط موانع مختلف میدیدم. همیشه کتابهایی که از کتابخانهٔ عمومی میخواستم بیرون بودند. و البته هیچوقت پولی در بساط نداشتم آنها را بخرم. گرفتن مجوز از کتابخانهٔ محلمان ــ آن موقع هجده نوزده سالم بود ــ برای امانت گرفتن اثر ضالهای چون اعترافات یک ابله نوشتهٔ استریندبرگ واقعاً ناممکن بود. آن روزها کتابهایی که خواندنشان برای جوانترها ممنوع بود، با ستارههایی مشخص شده بودند ــ یک، دو یا سه ستاره ــ طبق درجهٔ بیاخلاقیهایی که به آنها نسبت داده میشد. به نظرم چنین روالی هنوز پابرجاست. امیدوارم همینطور باشد، چون جز این نوع طبقهبندی و ممنوعیت احمقانه، اقدام بهتری نمیشناسم که اشتیاق آدم را برانگیزد. آنچه که خواندید، چند خط اول کتاب #خواندن_در_توالت بود. موضوع اصلی کتاب، #خواندن و #مطالعه و شامل دو بخش با عنوان "آنها زنده بودند و با من حرف میزدند" و "خواندن در توالت" می شود. بخش اول کتاب خیلی روان و خودمانی است که در آن نویسنده از تجربیات و اندیشه هایش درباره کتاب خواندن صحبت می کند. اما هرچقدر قسمت اول خواندنی است و به نظرم می شود بارها و بارها خواند و به آن فکر کرد، بخش دوم کتاب چنگی به دل نمیزند. بخش هایی از کتاب تا جایی که می شود کم بخوانید نه زیاد! سخت ترین کار در زندگی این است که یاد بگیری فقط کار هایی را انجام بدهی که واقعا به درد آسایشت می خورد. کتاب بی همتا کمیابند. کتاب هایی که آدم در بچگی می خواند به آدم تحمیل می شود. خوش به حال بچه ای که پدر و مادر عاقلی دارد! هرچه بیشتر می خواندم سختگیرتر میشدم. به نظرم هیچ کتابی به اندازه کافی خوب نبود. کتاب یکی از معدود چیزهایی است که انسانها از ته دل برایش احترام قایلاند. و آن انسان هرچه نیکتر باشد، راحتتر میتواند از محترمترین داراییهای خود دل بکند. کتابی که بیهوده توی قفسه گذاشته شده، مهماتی هدررفته است. کتابها هم مثل پول باید مدام در جریان باشند. تا بالاترین درجه قرض داده و قرض گرفته شوند ــ هم کتابها هم پول! اما بهویژه کتابها، چون بسیار بیشتر از پول بیانگر مسائلاند. کتاب نهتنها دوست آدم است، بلکه برایتان دوست هم پیدا میکند. وقتی با دل و جان کتابی در اختیار داشته باشید، پربارید. اما وقتی آن را دست کسی بدهید پرباریتان سه برابر خواهد شد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.