یادداشت محدثه ز
1404/4/11
افسوننامه ۳ ژانر: وحشت مجموعه داستانهای کوتاه برگزیده مرحله نهایی چهارمین دوره مسابقه افسانهها من مجموعه افسوننامه رو دوست دارم و امیدوارم جلدهای بعدیش هم بیاد. درسته اغلب نویسندهها تازهکارن، نوشتهها خامه و جای کار داره اما بکره و بعضی از ایدهها رو انقدر دوست دارم که امیدوارم نویسندهها کتابشون کنن، چون داستانهای کوتاه حق مطلب رو ادا نکرده. • و اما نظر من در مورد داستانها: ▪︎آزادی دیو در بند، مجید دهقاننصیری (اثر برگزیده) امتیاز من: ۳.۵ از ۵ ایده داستان برام خیلی جذاب بود، فضای آخرالزمانی ملموسی داره و ایران مدرن رو به ایران باستان پیوند میزنه. داستان از زلزله بزرگ تهران و بعد فوران دماوند شروع میشه، چیزی به شخصه انتظارش رو دارم و پایانیه که برای تهران تصور میکنم. شروع کتاب برام خیلی جذاب بود، توصیفات فضا خوب بود، حس ترس و درماندگی آدمها رو درک میکردم از ایرانی بودن داستان هم واقعا لذت بردم اما بهتدریج حوصله سر بر میشه تا جایی که به یک قاتل مرموز میرسیم ولی بیشتر از هیجان و چالش پیدا کردنش با تفکرات و درماندگی یه پلیس روبهروییم. این که ایران آینده رو به ایران گذشته پیوند میده برای من جالب بود، حقیقتا که سورپرایز شدم، اما نویسنده نتونسته بود از این پیوند یک چیز درست حسابی دربیاره! و اما پایان کتاب، بد، همین! × شاید اگه یک داستان بلند شه خیلی بهتر شه × ترسناک نبود ▪︎آخرین نامه فلیپ، مجید دهقاننصیری (اثر شایسه تقدیر) امتیاز من: ۱ از ۵ اصلا با این داستان ارتباط برقرار نکردم، و حوصلهمو سر برد بهطوری که تو هر صفحه سه چهارتا جمله رو میخوندم ببینم داستان چطوری داره پیش میره. نه هیجان داشت نه ترس، صرفا یک شرح ما وقع بود. تنها نکته مثبت: بهخوبی تمایل انسان برای میل به بقا رو نشون داده بود. ▪︎این نامه را هرگز نخوان، میلاد ماهیار امتیاز من: ۳ از ۵ ایده داستان رو دوست داشتم، نحوه ورود به داستان بهنظرم جذاب بود ولی نحوه خروجش نه! البته که پاراگراف اخر داستان رو هم خیلی دوست داشتم ولی کلا چرا؟ خب که چی؟ قلم نویسنده سبکه،وجز داستانهای خوشخوانه. ترسناک نبود اما بهعنوان یک داستان کوتاه تر و تمیز بود. ایرانی بودن داستانها تو مجموعه افسوننامه برای من خیلی مهمه، که این داستان بسی ایرانی بود و بیسش باورهای عام و خرافات (خرافاته؟!) مردم ایران بود ولی یکم احساس میکردم کلیشهایه و خب خیلی ساده و خطی بود داستان میتونست خواننده رو کمی به چالش بکشه. دیگه در موردش چیز بیشتری نمیگم اسپویل نشه :د ▪︎خسرویه، امین اطمینان امتیاز من: ۱ از ۵ نظری در موردش ندارم چون اصلا باهاش ارتباط برقرار نکردم، ضمنا نثرشم یهجوری بود اصن :-؟ من داستانهای زیادی خوندم که دربطن یک قوم یا فرهنگ خاص بودن اتفاقا اغلبشون رو هم دوست داشتم اما این داستان یک روایت کشدارِ حوصله سربرِ غیرقابل درک بود برام. ▪︎ده، عماد رضایینیک امتیاز من: ۱.۵ از ۵ ایده تکراری اما راحتخوان و اینکه تهش چی شد؟ ▪︎غوطهور در فرمالین، عباس باباعلی امتیاز من: ۲ از ۵ ایده داستان خیلی کریپی (معادل فارسی داره؟) و جالب بود. میشد یه داستان ترسناک تر و تمیز و باحال از توش دربیاد اما خیلی معمولی بود. اینکه داستان به بخشهای کوتاه تقسیم میشد باعث خوشخوان شدنش شده بود. فلش بکهاشم دوست داشتم هرچند اوایل گیج کننده بود. ▪︎ویلن طلایی، محمد اسعدی امتیاز من: ۳ از ۵ نحوه ورود به داستان، پرداخت بهش و جلو بردنش رو دوست داشتم ولی تهش کاملا مشخص بود دیگه نویسنده میخواد جمعش کنه. پایانبندیش قشنگ بود اما بهجا نبود، جای کار داشت. ▪︎یکی از ما دو نفر، سوگند دهکردنژاد امتیاز من: ۲.۵ از ۵ حقیقتا ربط اسم داستان رو به خود داستان نفهمیدم. داستان خوشساخت و سَبُکی بود اما آخرش خیلی تکراری و کلیشهای بود. پ.ن۱: هیچ کدوم از داستانها حتی کمی دلهره بهوجودم ننداخت چه برسه به ترس. وجود یه روح، مرده یا جن باعث ترسناک شدن یه داستان نمیشه. پ.ن۲: یک ستاره هم برای طراحی جلد کتاب.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.