یادداشت میم صالحی فر

        اسلام...سید محمد باقر صدر...عراق...انقلاب اسلامی عراق و تشکیل جامعه ای با مرجعیت و رهبری عالمی از تشیع...آروزی محمد باقر صدر که عمر خود را برای فراهم آوردن مقدمات و تحقق آن گذاشت اما سرانجامی متفاوت از ایران و انقلاب ایران برای آن رقم خورد...
حین خواندن کتاب، کتاب های سه دیدار و ارتداد برام مرور شدند، آنجایی از ارتداد که پدر امام خمینی، مصطفی، را مردم تنها گذاشتند و ایشان شهید شدند و ارتدادی که امام درش شهید شدند و مردم هم بی سر و رهبر...و قدر انقلاب، برای من انقلاب و جنگ ندیده بسیار بسیار فراتر رفت...از موقعیتی خوب به نعمتی بی بدیل و نیازمند مراقبت که ارزوی همه انبیا بوده تبدیل شد...الحمدالله.
شاید کتاب روایت های پراکنده و بی دنباله هم بود، شاید نیاز به بسط و تفصیل خیلی بیشتر از این داشت، ولی همین روایت ها هم برای من مثل جرعه آبی در بیابان بود برای آشنایی با چنین عالمی، و خانم برادران هم خيلي خوب لذت این روایت ها رو چشیدنی تر کرده بودند...
چقدر حوزه و جامعه امروزی ما به افرادی با نبوغ و طرز فکر سیدمحمد باقر صدر و آمنه صدر نیاز داره...چقدر مردم عراق راحت این در گرانبها رو از دست دادند ...چقدر جامعه عراق بی سر و سامان شده...چه پاسخ هایی توسط این عالم به نیازهای امروزی جامعه داده شده که ما از اونها بهره کافی و وافی رو نبردیم...و چه زمینه ای برای تحقق جامعه ای با ارکان اسلامی فراهم شده و در خیلی از زمینه ها رها شده و چه کارها که روی زمین برای ما باقی نمانده است...
افسوس و دریغ برای آنچه گذشت و میتوانست بشود و نشد... و امید و تلاش مضاعف برای شدن آنچه می تواند بشود...انشالله...

https://taaghche.com/book/82837/%D9%86%D8%A7
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.