یادداشت فاطمه محبی

نسبت علوم اسلامی با علوم انسانی
        نصفه‌شبی، دلم خواست که ای کاش من هم میان طلاب مدرسه‌ی حقانی در سال ۱۳۵۶، نشسته بودم و با صدای خود شهید بهشتی، در لحظه می‌شنیدم: 
*"... اجازه می‌دهند همین‌جا اعلام کنم که از سال آینده تنها عاشق‌ها به این مدرسه بیایند و غیر عاشق‌ها عنایتشان را از سر ما بردارند؟"*

و این حرفشان تا عمق وجودم را می‌سوزاند: 
"... برای همین هم هست که سال‌هاست در مملکت ما طبیعت شناسی علمی هست، اما یک عالم طبیعت شناس که بتوانیم در دنیا کنار دیگران بگذاریم نداریم، یا اگر داریم خیلی کم است.
تنبلی! آسان‌گیری! به راحتی شانه زیر بارهای سنگین خالی کردن! بار را زمین بگذار و بدو. کجا می‌خواهی بروی؟ می‌خواهی فرار کنی؟ بسم الله. چه کسی گفت بیایی؟ اگر دنبال هدفی آمده‌ای، این بارها هم به آن آویزان است. مسلماً دوش آقا را هم خسته می‌کند!"

بگذریم!... 

کتابچه‌ای حوالی ۶۰ صفحه‌ای، از تک‌گفتار های موضوعی شهید بهشتی، 
شامل سخنرانی‌ای از ایشان در سال ۱۳۵۶ در مدرسه‌ی منتظریه الشمس یا همان حقانی. 

محتوا؟ آخ! چقدر آدم باید بصیر باشد؟ این‌ها واقعا برای قریب به پنجاه سال پیش بود؟ 
آن‌که می‌گفت شما طلبه‌ها باید یکی-دو زبان اروپایی بدانید؟ آن‌که از اینکه از این افراد حوزه، بعدا مثلا باید جامعه‌شناس مذهبی در بیاید، صحبت می‌کند؟ اینکه طلاب! باید روانشناسی عمومی و چه و چه بخوانید؟ 

اولش درباره‌ی علوم و مخصوصا علوم انسانی و چیستی‌ آن (آن زمان!) صحبت می‌کنند و استقبال جوانان تحصیل کرده در سال‌های اخیر (آن زمان!) از علوم انسانی و اسلامی...

این را بگویم! به نظر می‌رسد چقدر خوشحالند از مواجهه با جوانان به اصطلاح ایشان با همتی که رشته‌های علوم انسانی می‌خوانند یا خوانده‌اند و افراد فعالی هستند و ایضا دنبال طرحی هستند برای آشنایی علمی و پخته با اسلام. (و بعضا یا همه‌شان گمشده‌ی خود را در علوم انسانی نیافته‌اند.)

بعد نظرشان را درباره‌ی رابطه‌ی علوم انسانی و علوم انسانی تا حدودی شرح می‌دهند،
جلوتر می‌روند سراغ لوازمی که یک طلبه برای آشنایی با کتاب و سنت، باید آن‌ها را کسب کند. (که واقعا جالب است، مخصوصا برای کسی که طلبه باشد.) 

قسمت آخر هم که،
به گمانم طلبه‌ها مقادیری به قول ایشان نق نق! کرده بودند که چرا فلان‌ کتاب ما فلان است و چرا باید فلان درس‌ها را الان بخوانیم و از این‌جور حرف‌هایی که هست! 
و شهید بهشتی در این قسمت، طوری صحبت کرده‌اند که گمانم هر چند وقت یک‌بار مرورش خالی از لطف نیست، بلکه آدم بیشتر به خودش بیاید!

در مجموع جا دارد بیشتر با جزئیات نظرات ایشان در باب نسبت میان علوم انسانی و اسلامی آشنا شد، و در کتاب انگار طرح کلی بیان شده بود؛ 
اما حتما برای افراد دغدغه‌مند علوم انسانی و اسلامی (و چه بسا برای بعضی افراد مسلمان از طیف دیگر علوم) مروری بر مطالب کتاب را پیشنهاد می‌کنم.
      
61

5

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.