یادداشت Shervin Bakhtiari

        طبق قانونی که گذاشتن کتاب خوندن و حتی کتاب داشتن جرم شده. آتش نشان ها کارشون عوض شده و دیگه جای خاموش کردن آتیش، کتاب هارو آتیش میزنن. یارو اصلیه یه آتش نشانیه که براش سوال میشه که what the fuck اصن؟ ما چرا داریم اینکارو می‌کنیم؟ مگه تو اون کتابا چی نوشتن.

شخصیت پردازی کتاب بسیار خوبه، مانتگ به عنوان یک پرتاگونیست در لحظه‌ی به موقع، تصمیمات درستی می‌گیره و اصطلاحا یُبس نیست. بخش هایی از کتاب حیرت انگیز نوشته شده. یک جایی هست که مانتگ می‌خواد عرض خیابون رو طی کنه و یه ماشینم از دور داره میاد و کل این اتفاق ساده حدود یک صفحه و نیم طول میکشه. میزان تعلیق و هیجان توی این بخش درخشانه.
توصیفات کتاب خیلی خوب داره کار می‌کنه، اون آینده ای که داره میسازه قابل تصوره. از دیواره خونه ها تا مترو تا خیابون و هزارتا چیز.
توی این سبک داستانی یک نکته مهم وجود داره اونم دلیل اتفاقاته. من باید بفهمم چرا کتاب ها سوزونده می‌شه. در واقع اون ایدئولوژی ای که پشت این کاره مهمه و تمام کار روی اون سواره. ایدئولوژی اینجا خیلی خوب در اومده، کاملا میشه پذیرفت اون تفکر رو.
این حکومتی که داره تصویر میشه هم بسیار عجیبه، جماعتی‌ان بر ضد آگاهی که حتی گفتگو کردن رو هم عملا ممنوع کردن، حکومت های دیکتاتوری تنها چیزی که می‌تونه بهشون آسیب بزنه آگاه شدن مردمشه. حالا از هر راهی، و این ها تمام راه‌هایی که تونستن رو غصب کردن، رسانه مال اوناست، کتاب ممنوعه، گفتگو ممنوعه، مدارس و آموزش دست اوناست. و هزارتا چیز دیگه. و فقط یک جایی رو نتونستن جلوش رو بگیرن. اونم اندیشه‌ی یک فرده، چرا که اندیشه کشتنی نیست.
جالبه که کتابی که موضوع‌ش اینه که جلوی آگاهی رو بگیریم خودش آگاهی بخشه.

      
1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.