یادداشت negarin
1404/3/30
آناکارنینا: مطالعه¬ای جامعه شناختی در باب "زن" در جامعه مردسالار آناکارنینا، بیش از آنکه رمانی عاشقانه باشد اثری است حول محور زن در جامعه روسیه قرن نوزدهم. جامعه¬ای که زن را تنها در نقش¬های سنتی مادر و همسر پذیراست. هر چند تولستوی در حاشیه داستان به موضوعات بسیار متنوعی همچون مرگ، معنا، خیانت، عشق، ازدواج، سوسیالیسم و حقوق کارگر و... نیز می¬پردازد اما تعدد این موضوعات به هیچ عنوان موجب پراکندگی و اضافه¬گویی نمی¬شود. در واقع کلیت روایت و شخصیت¬ها آنقدر پر جزئیاتند که پتانسیل بحث راجع به گستره متنوعی از موضوعات را فراهم می¬کنند. تولستوی در این رمان داستان آناکارنینا را روایت می¬کند. زنی زیبا از خانواده¬ای اشرافی که پس از سالها زندگی زناشویی و با وجود داشتن فرزند، به افسر جوانی به نام ورونسکی دل می¬بازد. آنا در جست و جوی معنا در زندگی است و این معنا را در عشق می جوید. در رها کردن شوهری که از او بیزار است و حس می¬کند سالها شور زندگی را در او کشته. در مقابل، رابطه با آنا برای ورونسکی چیزی جر ارضای حس جاه طلبی نیست. آنا زنی-ست زیبا، با موقعیت اجتماعی ممتاز و در یک کلام دست نیافتنی. به دست آوردن آنا برای ورونسکی هدفی بود که پس از فتح جذابیتش را به کلی از دست داد. پس از زندگی مشترک احساسات آنا نسبت به ورونسکی نیز رو به افول نهاد. آنا همیشه در جست و جوی نوعی کمال و خوشبختی است و وقتی پس از زندگی با ورونسکی نیز این کمال را نمی¬یاید بار دیگر با پوچی عمیقی روبرو می¬شود. آنا در تلاش برای گریز از چارچوب¬های جامعه، در نهایت قربانی ساختار می¬شود. جامعه او را طرد می¬کند و پس از چندی حتی عشق، که تمام زندگیش را در راه آن فدا کرده بود از دست می-دهد. نگنجیدن در چارچوب¬های اجتماع او را به عنوان یک زن در ورطه نابودی می¬کشاند و این در حالی است که در این جامعه، خیانت برای مردان، هرگز چنین جزایی ندارد. رمان با خیانت برادر آنا به زنش آغاز می¬شود اما او به هیچ عنوان گرفتار طرد اجتماعی و... نمی¬شود. همسر او دالی، نیز به دلیل نداشتن حمایت مالی و خانوادگی قادر به جدایی و نبخشیدن شوهرش نیست. شخصیت دالی سمبولی از زن سنتی است که در جامعه مردسالار مجبور به پذیرش نقش¬های سنتی حود است حتی اگر شوهرش به او خیانت کند. طرد اجتماعی که گریبانگیر آنا شد حتی برای ورونسکی، معشوق آنا پیش نمی¬آید. او به راحتی در تمام محافل اشراف و بزرگان رفت و آمد می¬کند بدون اینکه کسی راجع به رابطه او با زنی شوهردار سوالی بپرسد یا او را ملامت کند. انگار که گناه، تنها زمانی گناه است و مستحق مجازات که زنی آن را انجام داده باشد. زمانی که از جامعه مردسالار و رفتار آن نسبت به آنا صحبت می¬کنیم؛ مقصودمان درست بودن کار آنا و خیانت او نیست. مقصود دقیقا این است که جامعه، خیانت را برای زن و مرد به یک میزان شنیع و نادرست نمی داند و این چیزی است که تولستوی در آناکارنینا روایت می¬کند. در سوی دیگر داستان شخصیت لوین قرار می¬گیرد. شخصیتی عمل¬گرا، سخت¬کوش و جدی که او هم مانند آنا در جست و جوی معنا در زندگی است. ازدواج لوین و کیتی گویی از دیدگاه تولستوی یک ازدواج ایده¬آل است. ازدواجی که با عشقی سوزان و آتشین شروع نمی¬شود و مشکلات خاص خود را هم دارد اما هر دو طرف با بردباری با این مشکلات برخورد می¬کنند و سعی می¬کنند به فهم مشترکی از وجود دیگری برسند. جست و جوی لوین برای معنای زندگی در صفحات آخر به این می¬انجامد که بفهمد هیچ پاسخ قطعی و شکوهمندی برای "پرسش معنای زندگی چیست؟" وجود ندارد. متوجه می¬شود معنای زندگی را باید در اتفاقات روزمره و کوچک جست و مهم¬تر از هر چیز معنا بیش از آنکه یافتنی باشد، ساختنی است. لوین در انتهای داستان ابهام هستی و وجود را می¬پذیرد. او می¬پذیرد که دنیا خاکستری است و بر خلاف آنا از جست و جوی کمال و روشنی مطلق دست می¬کشد. و از دیدگاه من این دقیقا همان چیزی است که لوین را رستگار و آنا را نابود می¬کند. مهم ترین نقطه قوت تولستوی در راوی¬گری روایتی چنین سترگ و چندلایه این است که تولستوی یک راوی به شدت بی¬طرف است. او صبورانه و با ظرافت جزئیات و بخش¬های مستور و پنهان شخصیت¬ها را توصیف می¬کند بی¬آنکه قضاوتشان کند. تولستوی در آناکارنینا حرف نمی¬زند. بلکه اجازه می¬دهد اعمال شخصیت گویا باشند. مطالعه کتاب آناکارنینا حدود دو ماه به طول انجامید و یکی از بهترین تجربه¬های مطالعاتی-ام بود. تجربه¬ای شکوهمند از شناخت شخصیت¬هایی که چنان باجزئیات ترسیم شده بودند که گاهی احساس می¬کنم به وضوح می¬شناسمشان. مطالعه آناکارنینا برای هر انسان شیفته ادبیات، اوج لذت خواهد بود.
(0/1000)
نظرات
1404/3/30
برای من بیشتر از ارتباط آنا و ورونسکی، شخصیت لوین خیلی جذاب بود. افکار و منش خیلی خاصی داشت.
1
0
negarin
1404/3/31
1