یادداشت لیلی بهشتی

        کم‌نظیر.
جوری از خوندنش لذت بردم که آدم معمولا از نبوغ داستان‌نویس‌ها لذت می‌بره، با آثار غیرداستانی‌ آدم‌ها معمولا این‌شکلی نمی‌شیم.
و اون «وااااو باورم نمی‌شه»ای که همیشه به آدم‌ها می‌گم در کار تئوریک تعداد زیادی از آدم‌های این حوزه‌ها برای من جاش خالیه حتی وقتی خیلی باسواد و منسجم و درست‌حسابی‌ن (افرادی که یکی از مثال‌های خوبشون برام کامران سپهرانه)، اینجا جاش خالی نبود بالاخره.
نقره‌چی دوتا کار تو این کتاب می‌کنه، که هرکدوم به‌تنهایی برای من بسیار ارزشمندن و لزومشون رو مدت‌هاست که حس می‌کنم، فارغ از اینکه هردو رو چقدر با نبوغ هم انجام می‌ده.
اول اینکه سنگ‌بنای اولیه‌ش روی این ایده ست که ما اگر بخوایم کار ادبیات بکنیم، و نخوایم این کار به گونه‌ی دانشکده ادبیاتی‌ای باشه، در این معنا که یه سری تکنسین پرورش بدیم که فقه‌اللغه رو با درجات بالایی بلدن و نهایتا بلدن درباره‌ی تلفظ واژگان و ریشه‌های تاریخی‌شون نظر بدن اما دهه‌ها و بلکه‌هم سده‌هاست که فقط دارن همین کار رو می‌کنن، اون‌وقت باید چیکار کنیم.
یعنی میاد از خود ذات اینکه نظریه چیه و به چه درد ماهای حاشیه‌ای و ادبیات‌فارسی‌ای که سده‌های زیادیه زبان اندیشیدن و نظریه‌پردازی نیست می‌خوره شروع می‌کنه. و ارزش اولیه‌ی کارش همینه برای من، همینکه به دانشجوهای ادبیات و حتی پژوهشگرهاش یاد میده که به چیزهای دیگه‌ای می‌تونن فکر کنن اگر می‌خوان جور دیگه‌ای فکر کنن به چیزی که کار و زندگی‌شون. امکانات موجود رو بیان می‌کنه،بخشی‌ش رو لااقل، حتی اگرکه خیلی مختصر و بعضا پراکنده این کار رو می‌کنه (که این شاید تنها نقص کتاب بود برای من، بنظرم حجمش بسیار کمتر از اونه که می‌تونست باشه و درنتیجه پراکنده بنظر رسیدن مباحثش بیش از اونکه می‌تونست باشه.)
و در ادامه و در درون این مبحث، کار مهم‌تری می‌کنه. که خیلی‌هایی که تا قبل از این اون بخش اول رو اومده‌ن جلو به اینجا نمی‌رسن.
میاد بحث کازانووا و ادبیات جهان رو می‌ذاره وسط، و خلاف اونچه که آدم توقع داره می‌ره دقیقا اونجایی وایمیسته که بتونه ازش توضیح بده که چرا این برای ما ناکارآمده. یعنی بحثی که تقریبا هرکسی که من می‌شناسم که می‌خواد کار نظریه‌ای روی ادبیات فارسی بکنه و سرش هم به تنش می‌ارزه و یه مقدار خوبی خونده می‌ره سمتش رو میاد از اساس رد می‌کنه. می‌ره همونجایی وایمیسته که نوید نادری (و شاگردان و مشابهانش) واینمیستن و نمی‌خوان ببیننش. و اینجاست که من رو بی‌نهایت خوشحال می‌کنه، اینجاست که به حداکثر همدلی با یک متن می‌رسم.
نیمه‌ی دوم کتاب تقریبا همه‌ش در عین پراکندگی در تقابل با همین ایده ست، در توضیح اینکه چرا همونقدر که دانشکده‌ادبیاتی نگاه کردن برای ما فایده‌ای نداره ادبیات جهانی/ادبیات تطبیقی و مرکز-پیرامونی شدن هم چیزی نیست که دنبالشیم، چون در ادبیات تطبیقی پیش‌فرض مقایسه‌ای ای هست که باعث میشه ما اول معیارهای یکسانی رو برای ادبیات‌ها قائل بشیم و بعد بتونیم تطبیق و تطابق و افتراق‌هاشون رو ببینیم، حال آنکه بودن وسط ادبیات فارسی در نسبتش با ادبیات جهان دقیقا خلاف این رو نشون ما داده و می‌ده هر روز، در توضیح ادبیت‌های متفاوت و زمان‌های متفاوتشون، در رسیدن به اینکه ادبیات فارسی به نظریه‌ای نیاز داره که از درون منطق خودش بتونه بهش فکر کنه، با زمان‌بندی مخصوص خودش، چون زمان‌ها همه باهم متفاوتن و هیچ ادبیاتی عقب‌مانده یا پیشرفته‌ی ادبیات دیگه نیست، و منطق‌ها هم همین‌طور. و این دستاورد بزرگیه. که من خیلی ممنونشم بابت بیانش.
و این نگاه اون چیزیه که می‌تونه دست بذاره رو یکی از نواقص بزرگ آدم‌های دیگه‌ای که دارن تو این حوزه کار می‌کنن، این مسئله که بنظر من تو باید، باید، باید از متن و اثر و چیزی که داری درباره‌ش حرف می‌زنی شروع کنی و بعد به نظریه نیاز پیدا کنی و بری سراغش. باید ببینی میدانت و آثار موردبررسی‌ت چی از تو می‌خوان و چی به تو می‌گن و بعد حرکت کنی به سمت نظریه‌ای که بتونه توضیحشون بده. برعکس این مسیر هیچوقت برای من پذیرفته نیست و مهمترین مشکلیه که با کار خیلی‌ها دارم. تو نمی‌تونی و نباید که کازانووا بخونی و بعد بیای تلاش کنی در ادبیات فارسی نمونه‌هایی پیدا کنی که تو اون چارچوب بگنجه. باید ادبیات فارسی رو بخونی و بخونی و بخونی و بعد ببینی کدوم نظریه به کارش میاد. و نقره‌چی داره این مسیر رو می‌ره، رفتن همین مسیره که باعث میشه ببینه ناکارآمدی اون نظریه‌ها رو و بتونه حرف بزنه از نوع نظریه‌ای که ما بهش نیاز داریم و ویژگی‌هایی که لازمه داشته باشه.

+مدت‌هاست اینجا چیزی نمی‌نویسم، برگشته‌م به گودریدز و اونجا علیرغم رابط کاربری افتضاحش و کتابهای فارسی خیلی ناقصش و منی که با اکانت جدید دیگه دسترسی لایبررینی هم ندارم که بتونم خودم چیزی اضافه کنم راحت‌ترم انگار، چون آدم‌های کمتری رو می‌شناسم و این یعنی کمتر حرص می‌خورم. :)) اما امروز اتفاقی یه چیزی درباره این کتاب اینجا دیدم که واقعا خونم رو به جوش آورد و به‌طور دقیق یادم انداخت که چرا کمتر به اینجا سر می‌زنم. و چرا بعضا علیرغم تلاشهام از خط مدافع آزادی بیان بودن می‌زنم بیرون و معتقد میشم به اینکه همه‌کس نباید حق داشته باشن راجع به همه‌چیز نظر بدن. اما خب، همینه که هست، ته تهش هم که ما به همون آزادی بیان و اندیشه معتقدیم حتی به غلط. درنتیجه دیدم تنها کار کوچیکی که از دستم برمیاد آوردن ریویوم از گودریدز به اینجاست، که لااقل انواع صداها وجود داشته باشه درباره کتابی که اینطور قبولش دارم و از نظرم اینطور مهمه.
      
407

17

(0/1000)

نظرات

کمتر به اینجا سر می‌زنید چون کمتر به اینجا سر می‌زنید و احتمالا آدم‌هایی مثل شما هم کمتر سر می‌زنند چون مثل شما کمتر سر می‌زنند. پس علت سر نزدنتان سر نزدنتان است. پس طبیعیه که سر بزنید و اعصابتون خورد بشه و کمتر سر بزنید.البته یادداشت‌های دیگر را هم که دیدم از افرادی هستند که کمتر به جایی سر می‌زنند.
در هر صورت ما از کم شما هم استفاده می‌کنیم و لذت می‌بریم چه در گودریدز و چه در اینجا.
فقط خواهش می‌کنم این یادداشت‌های ارزشمند رو در جای دیگری هم نگهداری کنید.
با تشکر. مخلص.
2

0

لیلی بهشتی

لیلی بهشتی

4 روز پیش

شما که همیشه من رو و این مزخرفاتی که می‌نویسم رو شرمنده می‌کنید، و این بار فکر کنم از حرفم یه برداشت اشتباهی هم شده که اصلا دلم نمی‌خواست اون برداشت بشه ازش. :( من (احتمالا خلاف منظوری که ازش برداشت شده) منظورم این بود که آدم‌های مثل خودمی که اینجا می‌شناسم حرصم می‌دن، یعنی به‌طور اخص مثلا ادبیاتی‌هایی که می‌شناسم. و پاره‌ای از افراد مرتبط. و خلاصه دشمنی شخصی‌ای داشتم، وگرنه اتفاقا اینجا همیشه از وجود اونهایی که اصلا در جهان مشترک و شبیهی باهاشون نیستم لذت برده‌م و استفاده کرده‌م. یعنی اگر که احیانا این برداشت شده از حرفم مثلا که آدم‌های متفاوت بامن اینجا حرصم میدن و باعث میشن کمتر سر بزنم اصلا این‌طور نیست. :))
در انتها هم که ارادتمند و شرمنده‌ی لطفی که همیشه بهم دارید.🥲 

1

چه خوب شد گفتید خیلی سخت بود چنین برداشتی از حرفتون. بیشتر برای دیگران گفتم که شفاف شد.
@Leili_beheshty 

0

خیلی همدلم باهاتون. مخصوصا اونجاییش که به معکوس شدن فرایند از داده به نظریه اشاره کردید. آقای سپهران و نادری رو نمی‌شناسم متاسفانه. چی ازشون بخونم از جنس دغدغهٔ همین کتاب؟ و اگه از افرادی دیگه هم کاری می‌شناسید ممنون می‌شم معرفی کنید. 

0