یادداشت فاطیما
1404/1/26
چطور شد که من هنوز با دنیای نمایشنامه ها ناآشنام ؟ نوشتن یه نمایش نامه طنز اقتباسی ، و خوندن فیلمنامه ی "جانوران شگفت انگیز و زیستگاه های آنان " ، تنها برخوردهای من با این سبک نگارش بوده. تا به الان که دست گذاشتم رو "عروسی" اثر گوگول ؛ اونم تنها به خاطر اینکه دلم میخواست قبل از شروع درسم تو کتابخونه " چیزی" کوتاه و طنز بخونم تا روحیه ام خودش رو جمع و جور کنه. و مطمئنم قراره بیشتر سمت نمایشنامه های این چنینی برم ! ماجرا درمورد خواستگارهاست ، با تمرکز روی یکیشون که نقش اصلی داستان ماست ! یه مرد کارمند که یه روز صبح به سرش میزنه : شاید بد نباشه من هم از مجردی درآم ! و حیف که این جمله رو بلند بلند میگه و باد میبردش و به گوش رفیق نخود هر آش آقا ، میرسونه... این رفیق ، تصمیم میگیره تو این مورد هم دخالت کنه و خیلی عجولانه ، یه شبه آقای کارمند رو بفرسته خونه بخت ! فقط دو تا مشکل داره. یکی اینکه خانمی که میخواد بره خواستگاریش ، چند تا خواستگار سیریش پرعیب و ایراد دیگه هم داره و مشکل دوم ، خود آقای کارمنده ، که تا پای عمل میاد ، یادش میفته بچه اش رو گازه و از ورطه در میره :) کتاب با نقدی که در انتها میده پایان رو برامون شفاف سازی میکنه و دید جدیدی به آدمای اطرافمون میده. طنز گوگول تبدیل میشه به لبخندی تلخ از این بناگوش تا اون یکی ... زیاد وقت نمیگیره ، ولی اگه دنبال شروع متون نمایشی قدیمی هستین و میترسین ، پیشنهادش میکنم. مگه کسی پیدا میشه که ترجمه ی روان آبتین گلکار رو رد کنه ؟ 😇 به امید دیدار دوباره بین صفحات کتاب ♡
(0/1000)
Fati Hassanpour
6 روز پیش
2