یادداشت محدثه خیری

        نیچه تو دل رنج، به دنبال معنا می‌گرده؛رنج گریزناپذیره، اما معنا می‌تونه نجات‌بخش باشه.

 تو این کتاب، درمان با «گفت‌وگو» شروع می‌شه.
 گفت‌وگویی که نه فقط نیچه رو درمان می‌کنه، بلکه برویر رو هم از چاه خودش بیرون میکشه.

 دوره‌ای از زندگی‌م، با حجم عظیمی از احساسات مواجه بودم که خودشون رو نه با فریاد، بلکه با سکوتی سنگین نشون می‌دادن.

نه غم‌های دراماتیک، بلکه حس‌هایی حل‌نشده،از جنس ناکامی‌..

 من تراپی نرفتم ولی کاری کردم که توی این کتاب، به شکلی هنرمندانه نشون داده می‌شه: شروع کردم به حرف زدن با خودم. 

گاهی با صدای بلند، گاهی در ذهن، انگار داشتم  احساسات خودم رو برای کسی تعریف می‌کردم. و شاید هم واقعا داشتم برای «خودِ فراموش‌شده‌م» توضیح می‌دادم که چه بر سرمون اومده...

وقتی آدم به‌جای فرار از احساساتش، روبه‌روشون می‌ایسته و سعی می‌کنه بشنوه‌شون، تازه درمان شروع می‌شه. نه با پاک کردن، بلکه با تماشا کردن.

حالا من بعد از درمان ناخواسته خودم ؛با تمام بودنم زندگی میکنم می‌خوام بسازم، بجوشم، انتخاب کنم.حالا من جور دیگری درد هایم را حمل میکنم ..

بله آقای نیچه درست میگفتی آنکه چرایی زندگی را دریابد، با هر چگونه‌ای خواهد ساخت:)
      
292

13

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.