یادداشت کتابفام
1404/4/14
«حیاط شیطان» کوتاهترین رمان و یا بلندترین داستان کوتاه «ایوو آندریچ»، داستان بسیار جذاب و پرکششیست که به گفتهی خود نویسنده و معاصرین، برشی رادیکال از متنی به مراتب بلندتر است و در حقیقت بخشی از کتابی هرگز پایان نیافته از نویسنده است که قبل از بسیار آثار وی نوشته شده بود و تا سال ۱۹۵۴ و زمانی که «آندریچ» ۶۲ساله بود منتشر نشد. «حیاط شیطان» را در کنار «پل رودخانهی درینا» یکی از نمونههای نافذ استعداد ادبی و خردمندی «ایوو آندریچ» میدانند و به حق هم چنین است. «آندریچ» با قلم توانایش چنان داستان گیرایی خلق کرده که بیهوده شاید نباشد اگر بگوییم که سرحدات داستانش، طعم گرمای خورشید کمال را چشیده است. «حیاط شیطان» داستان راهبی بوسناییست (برادر پتار) بیگناه و از بد روزگار گرفتار آمده در قرنطینهای در استانبول ترکیه برای جداکردن بدترینها از بدترینها؛ نوولاییست دربارهی شاهزاده و سلطانی بدون سریر فرمانروایی، «جِمسلطان» که البته تجسمی از شخصیت شخص نویسنده نیست بلکه تصویریست از جنون «جمیل» و ترس و هراس «حییم»، دیگر شخصیتهای داستان که راویان سرگذشتش هستند. «آندریچ» خود توان روایت سرگذشتش را نداشت چون «جمسلطان» نه بوسنیایی بود و نه انعکاسی از خودش پس این مهم را بر عهدهی «جمیل» و «حییم» گذاشت. «جمیل»ی که در مالیخولیای ذهنش خود را «جمسلطان»ی دیگر میپندارد و «حییم»ی که در مالیخولیای ذهنش همگان را جاسوس و خبرچین و مخبر «حیاط شیطان» اما خود بیش از هر کس دیگری از همهچیز و هر واقعهای در حیاط آگاه است و خبر دارد. «حیاط شیطان» داستانیست که پس از مرگ «برادر پتار» در نهایت و در ذهن یکی از شاگردانش و در سایهی مشاجرهی دوتن دیگر از راهبان در تقسیم وسایل «پتار»، در برابر پنجرهای زمستانگرفته و پس از دفنش مرور میشود و آنچنان تندپای و خواندنیست که در کمتر از یک روز خواندمش و مختصر و مستقیم اگر بخواهم بگویم، «آندریچ» با ملاط کلماتش با ظرافت هرچه تمامتر یک داستان تمامعیار فوقالعاده جذاب خلق کرده است.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.