یادداشت فاطمه عرباسدی
1403/11/20
بسماللّه الرحمنالرحیم اعترافات هولناک لاکپشت مرده، اثر آقا مرتضی برزگر. از آقای برزگر قلب نارنجی فرشته را خوانده بودم. قلم استخوانداری داشت و البته دارد. کتاب چند داستان کوتاه داشت که آدم را ترغیب میکرد همهی داستانها را پشت سر هم بخواند. خدا بیامرزد امواتتان را .مادربزرگی داشتم که حرفها و نصایحش بعد رفتنش دانه دانه ،سبز میشوند. یکبار همانطور که روی ایوان خانهی قدیمیشان نشسته بود به سبزی پاک کردن مرا صدا زد که دخترم بیا بیشتر ببینمت ! خودم را از آنطرف حیاط درندشتشان ،از راهروی بین درختان ، به ایشان رساندم. گفت : مامان جان، گل بی خار خداست.هیچ وقت روی عیبهای دیگران ذرهبین ننداز! حُجب و حیا را از بین میبرد. بعد برگ اسفناجی را نشانم داد و گفت به نظرت این برگ اسفناج چطوره؟ گفتم سبزِ براق و ترده! خوبه، نه؟؟برگ را برگرداند. پشتش پر بود از تخمهای سیاهِ ریزِپروانهها.. گفت: مامان جان، هرچیزی رو اگه دقیق بشی ، تو لایههای زیریش یه آفتی هست. حالا فکر کن اگر من این برگ اسفناج و چندتا مثل اینو میدیدم اصلا سبزی میخریدم؟؟آدمها هم همینن مامان جان. در همند. خوب و خوشمزهشان با آفت زده و بیمارشان قاتیه! نباید روی عیبهاشان دقیق بشوی. برزگر داستان نویس خوبی است.نوشته هایش درس نویسندگی است، اما اینجا، داستان را خوب وموقر نمینویسد. یک ذره بین دستش گرفته و پَلَشتیهای مردم را درشتتر کرده. منِ مخاطب ازدیدن آنهمه الفاظ رکیک گاهی تهوع میگرفتم. هرچه در داستان قلب نارنجی فرشته کتاب را لاجرعه خواندم در این کتاب ذره ذره و با سختی کتاب را به پایان رساندم. در هردو کتاب نوعی نارضایتی از جنس زن در نوشته ها محسوس است. کتاب پر است از فلش بک و نویسنده این سیالیت ذهن را هنرمندانه درآورده. اگرچه با داستان این کتاب در جامعه امروزی غریبگی نمیکنید اما اینکه یک کتاب هیچ فصل روشنی نداشته باشد نمیتواند نظر همه مخاطبان را جلب کند.
(0/1000)
فاطمه عرباسدی
1403/11/21
1