یادداشت فاطیما بهزادی

        به نظرم قلعه مالویل بیش از آنکه یک داستان تخیلی درباره انفجار اتمی باشد، یک آزمایشگاه روان‌شناختی و اجتماعی است. روبر مرل در واقع انسان را در موقعیتی عریان و بدون حفاظ تمدن می‌گذارد؛ جایی که برق، قانون، دولت و حتی نظم اجتماعی فرو ریخته‌اند. آنچه باقی می‌ماند، انسان و غرایزش است.

نکته جالب اینجاست که نویسنده نشان می‌دهد بقا فقط با «غذا و پناهگاه» تضمین نمی‌شود، بلکه نیاز به اعتماد، رهبری خردمندانه، همکاری و اخلاق هم هست. همان‌طور که قهرمان داستان، امانوئل، با آرامش و خردش می‌تواند جامعه‌ای کوچک را از دل ویرانی دوباره بسازد، ولی هم‌زمان آدم‌هایی مثل فولبر از دین یا ترس سوءاستفاده می‌کنند تا قدرت شخصی به دست آورند.

از نگاه من، قلعه مالویل یک هشدار است: تمدن ما روی یک خط باریک است. هر لحظه ممکن است فرو بریزد، اما چیزی که واقعاً ما را نجات می‌دهد نه تکنولوژی و سلاح، بلکه ظرفیت انسانی‌مان برای همزیستی، اخلاق و رهبری عادلانه است.
      
183

24

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.